خلاصه ماشینی:
"مسئله تنها این نیست که اقشار معین جامعه نتوانستهاند در روند اصلاحات،روندی که با فشار شدید براعصاب انسانها توأم است،جایگاه صحیح خود را پیدا کنند بلکه ما اکنون با یک پدیده ویژه مواجهمیشویم و آن مبهم شدن برداشتها از کشور خود به عنوان عاملی در اقتصاد جهانی و نظام دولتی پایدار وبنیادین است.
س-اکنون نهتنها 38 میلیون بازنشست هبلکه افرادی که کار میکنند و ثروتهای معنوی و مادی کشور را ایجادمیکنند،گویا روی لبه پرتگاه اجتماعی زندگی میکنند؟ ج-اگر گرایشات تجزیهطلبانه،انزواطلبی منطقهای،ناسازگاری بین مذهبی،بزهکاری و بحران ساختاری نهادهای دولتی را به اینها اضافه کنیم،خواهیم دید که خط رجدی است و میرود که سیاستجامع دولتی به انحطاط کشیده شود.
س-این ایدئولوژی به چه دلیلی طراحی نشده است؟شاید چنین تلاشی هم به عمل نیامده باشد؟ریاست کنونیروسیه در سال 1991 تمامی قدرت را در دست خود متمرکز کرده است و مدت زمانی که گذشته است،برای طراحیایدئولوژی دولتی کفایت میکرد.
ج-این بحران در مرحله ابهام رخ داد در شرایطی که مناسبات بین اعضای فدراسیون روسیه درحال شکل گرفتن بود بدون آنکه شرایط سیاسی اتحاد شوروی از بین رفته باشد.
س-نظر شما دربارۀ پیشنهاد الکساندر سولژنیتسین در مورد احیای تقسیم روسیه به استانها چیست؟ ج-در این اندیشه فقط یک نکته مثبت به نظر میرسد و آن تساوی حقوق اقتصادی و سیاسی همهمناطق کشور است.
س-ما در این مصاحبه تعداد زیادی مسائل و خطرات را مورد بحث قرار دادهایم که روسیه به عنوان یکدولت کثیر المله با آنها روبهرو شده است."