چکیده:
هدف این مقاله بررسی گزارههای وجودی از دیدگاه کانت و صدرالمتالهین است. این بحث تطبیقی؛ هم
با نحوه تقسیم قضایا توسط این دو فیلسوف پیوند خورده است و هم با تفسیری که از مفهوم وجود ارائه میدهند.
کانت پس از تقسیم احکام به تحلیلی و ترکیبی و در پی تشریح ویژگیهای این دو نوع حکم, نتیجه میگیرد که
گزارههای وجودی نه تحلیلی است و نه ترکیبی. در باور کانت» مفهوم وجود که در گزارههای وجودی به ظاهر
محمول واقع شده است محمول حقیقی نیست و صرفا به لحاظ منطقی میتوان آن را محمول نامید. پس وجود تنها
نقش رابط حکم در قضایا را ایفا میکند. اما صدرالمتالهین به دنبال تقسیم قضایا به حملهای اولی ذاتی و شایع
صناعی,» گزارههای وجودی را یکی از اقسام حملهای شایع صناعی به شمار میآورد. او برخلاف کانت» نه تنها به
وجود محمولی معتقد استء بلکه این مفهوم در فلسفه صدرایی نقشی بنیادین ایفا میکند. مقاله پیش روء ضمن
تشریح دیدگاه کانت و صدرالمتالهین در باب گزارههای وجودی و ارائه بحشی تطبیقی پیرامون چگونگی تقسیم
قضایا توسط این دو فیلسوفء بررسی نقادانه موضع کانت در قبال وجود محمولی و گزارههای وجودی را به عهده
گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"او در ارتباط با متن مابعد الطبیعه(کتاب چهارم،فصل دوم)،برخلاف ژان تریکو،تأکید میکند که ارسطو در گونۀ اشتراک لفظی یا همنامی با ارجاع به یک اصطلاح(چیز)یگانه (pros hen) از واژۀ تشابه (analogy) استفاده نمیکند.
فرانسوا کورتین نیز اشتراک لفظی را مشخصۀ بنیانی هستیشناسی ارسطو در نظر گرفته و در باب متن فصل دوم کتاب چهارم مابعد الطبیعه معتقد است که ارسطو بدون اشاره به نظریۀ تشابه،با اینکه میخواهد از اشتراک لفظی دور شود،اما در این متن اشتراک لفظی را از بین نمیبرد،بلکه ابهامی را در معنای موجود ایجاد میکند که در خود کثرتی از نسبتها را دارد.
ولی با وجود اینکه وحدتی که ارسطو در این مثالها در نظر گرفته است،وحدت خطی،آنگونه نیست که شارحان بعدیش تصور کردند بلکه دارای جهات مختلف است،جهات مختلفی که معانی متفاوت موجود را به نوعی بیان میکنند،اما نظریهاش بسیار نزدیک است به آنچه توماس آکوئیناس و دیگران تشابه نسبت نامیدهاند.
گرچه برای سیمپلیکیوس الفاظ مشتق به آنچه ارسطو«نسبت به یک چیز واحد»در رسالۀ مابعد الطبیعه بیان کرده است،نزدیکند ولی همانطور که قبلا ذکر کردیم،اشتراک لفظی در این رساله،تحت تأثیر اندیشمندان مسلمان،راهگشای متفکران قرن سیزدهم برای نظریۀ تشابه نسبت شد.
بدین ترتیب،با وجود اینکه تشابه تناسب را افلاطون و ارسطو مطرح کردند و حتی افلاطون آن را برای شناخت خیر اعلا به کار برد،و تشابه نسبت را میتوان در متون ارسطو و برخی از متفکران یونانی مآب بهطور ضمنی یافت،اما باید منتظر ظهور فلاسفۀ اسلامی و مدرسی شد تا رابطۀ وجودی بین خداوند و مخلوقات را براساس اعطای وجود برمبنای خلقت و تمایز وجود از ماهیت مطرح کنند و معنای وجود را بین خالق و مخلوق مورد تفحص قرار دهند."