خلاصه ماشینی:
"پروفسور کاتائف منتقد معاصر روسی در یکی از سخنرانیهای خودش گفته است:بنا به گفته پرفسور کاتائف، چخوف نویسندهای است که انگار از پهلو وارد ادبیات روسیه شده است، برعکس بیشتر نویسندگان قرن 19 روسیه که از شهرهای مرکزی مثل مسکو و پترزبورگ بودهاند، او از جنوب روسیه برخاسته و از فرهنگ کهن اشرافی که اغلب این نویسندگان آنرا به یدک میکشیدند، بهرهای نبرده و از طبقه متوسط یا به عبارتی از طبقه پایین جامعه بوده است.
به همین دلیل، یعنی به خاطر اینکه چخوف از کلمه ایدهآل خوشش نمیآمد و همچنین به دلیل اینکه در آثار چخوف قهرمان ایدهآل وجود ندارد(قهرمان او ممکن است امروز حرفهای منطقی و سنگینی بزند ولی فردا همین قهرمان حرفهایی میزند و یا کارهایی انجام میدهد که از عادیترین افراد انتظار نمیرود)پس به دلایل یاد شده منتقدان در مورد ایدهآل چخوف کم نوشتهاند و حتی بعضی از آنها معتقد بودهاند که چخوف ایده آل ندارد.
این مسأله مطرح است که آیا چخوف ایدهآل خود را در آثارش بیان میکند یا خیر؟به عبارت دیگر ایدهآلهای قهرمانان او ارتباطی با ایدهآلهای خود نویسنده دارد یا خیر؟یکی از منتقدان معاصر-آقای دکتر چوداکوف- میگوید که چخف در آثارش فقط ایدهآل قهرمانان خود را وصف میکند، اما خودش را به ایدهآل هیچ یک از آنان نزدیک نمیکند.
چخوف در بسیاری از نامههایش برای نمونه به سوورین و پلیشیوف در مورد آزادی به خصوص آزادی هنرمندان و نویسندگان نوشته است:پس چخوف در مورد آزادی هنرمندان خیلی تاکید داشت و مرغ دریایی در نمایشنامه «مرغ دریایی»سمبل هنرمندی خلاق و آزاد است؛و یا باغ زیبا در داستان«راهب سیاهپوش»و همچنین در نمایشنامه«باغ آلبالو»میتواند سمبل جامعه ایدهآل و زیبا باشد."