چکیده:
در حالی که مسیحیان آندلس در کنار صلیبیان تهاجمی گسترده علیه مسلمانان را آغاز
میکردند و خلافت عباسی به دنبال مهار جریان تشیع و سامان دادن امور غرب در جهت
مصالح مذهب تسنن بود، موحدین بر پایه مهدویت بر مغرب مسلط شدند. دو قرن
مناقشه در عرصه اندیشههای فلسفی و کلامی به نتیجهای ارزشمند در دوره موحدین
انجامید. هر چند نفوذ نظریات فلسفی ابن رشد در غرب مسیحی با عکسالعمل شدید
کلیسا مواجه شد؛ اما متکلمان مسیحی از کلام غزالی استقبال کردند. تلفیق، التقاط و
ترکیب اندیشههای فلسفی و کلامی از مشخصههای بارز دوره موحدین است.
خلاصه ماشینی:
"(57) علی رغم جایگاهی که ابن طفیل در دولت موحدین داشت و در جهت مصالح آنها کار میکرد اما؛ دیدگاه های او راجع به اهمیت عقل و گرایش به فلسفه خوشایند فقها و متکلمان واقع نشد و در اثر اتهامی دچار محنت طولانی شد و نتوانست فعالیتهای علمی خود را به طور عادی انجام دهد.
(80) او روش غزالی را به عنوان متکلمی که عموم مردم را وارد مسائل فوق طاقت عقل آن ها کرده است(81) به شدت مورد انتقاد قرار داد و روش او را از نظر شرع وعقل محکوم و بر ائمه مسلمین واجب دانست که مردم را از کتب او نهی کنند و چون استاد خود ابن طفیل، او را متهم به تذبذب میان اشاعره، معتزله، صوفیه و فلاسفه کرد.
این فیلسوف منتقد، نتوانست در چهارچوب دیدگاههای کلامی غزالی که ابن تومرت آن را رایج ساخت، به زندگی عقلی خود ادامه دهد و شیوههای فقها و متکلمان اشاعره و معتزله در حل بحرانهای عقیدتی در مغرب و آندلس را کارآمد ندانست، این دیدگاه ابن رشد، که آشکارا مخالف با مبانی عقیدتی ابن تومرت بود، زمینههای هجوم همه جانبه دستگاه سیاسی عقیدتی دولت موحدی علیه او را فراهم ساخت.
(94) نکته قابل توجه این است که حتی امرای موحدی هم نتوانستند به مبانی فکری ابن تومرت، که در چهارچوب عقاید کلامی غزالی بود، وفادار بمانند گویا؛ ناکار آمدی این نظام عقیدتی که در برابر هجوم عقاید مسیحی قرار داشت و از سامان بخشیدن به بحران فرهنگی بین عوام و خواص از متکلمان و فقها و فلاسفه در مورد قرآن و سنت ناتوان شده بود، باعث شد منصور، به مذهب داود ظاهری که در جزیره میورقه رایج بود، روی آورد."