خلاصه ماشینی:
"صاحب عروه نیز ختانی را که در فن خودش مهارت کافی دارد و از مقدار لازم بیشتر هم نبریده،بلکه مرگ ختنه شده فقط به خاطر ختنه کردن بوده مشکل میداند و لذا میگوید:«اگر پسر به سبب ختان بمیرد با اینکه ختان ماهر است و در محل قطع هم هیچ تعدی صورت نگرفته است،به این صورت که اصل ختنه کردن برایش مضر بوده است،در ضمان ختان اشکال است»(یزدی طباطبایی، العروة الوثقی:66/5).
اما دربارۀ نوع دوم،یعنی پاسخهای مربوط به مسئلۀ ابراء ضمان طبیب،چند جواب دادهاند: جواب اول:برفرض بپذیریم که ابراء بیمار نسبت به خسارات ناشی از معالجه «اسقاط مالم یجب»است و«اسقاط مالم یجب»جایز نیست،اما در ما نحن فیه اشکالی ندارد،چون ضرورت اجتماعی اقتضا میکند که شارع باید این ابراء را بپذیرد و الا هیچ طبیبی اقدام به طبابت نمیکند،در حالی که طبابت از نیازهای ضروری جامعه است(فاضل آبی،کشف الرموز فی شرح مختصر النافع:637/2).
اما هیچ یک از این دو امر درست نیست؛چون کار طبیب در این صورت فراتر از این نیست که داعی صدور فعل برای فاعل مختار ایجاد کرده است و خود فعل با اراده و اختیار از خود بیمار صادر گردیده است،با این وصف،چگونه میتوان اتلاف را به پزشک مستند نمود؟ این ادعا که مورد در موثقۀ سکونی مندرج است،مردود است،زیرا موثقه از این مورد انصراف دارد،چون عنوان«تطبب»مانند تکسب از باب تفعل است و دلالت برمطاوعه میکند،در نتیجه با«عالج»فرقی ندارد و همان گونه که«عالج»ظهور در مباشرت دارد،«تطبب»هم ظهور در مباشرت دارد و در ما نحن فیه مباشرت وجود ندارد»(خویی،موسوعة الامام الخویی:246/30)."