چکیده:
رویکرد اخیر غرب به رهبری، عامل اساسی موفقیت رهبر را رشد و تعالی فردی او در شناخت خود و مدیریت استعدادها و توانمندیهای درونی ویمیداند که در قالب فرآیند توسعه فردی تبیین میشود. نقطه اوج و تعالی این رویکرد، نظریه رهبری اصیل است که با پشتوانهپژوهشهای تجربی میگوید که رشد و تعالی فرآیند توسعه فردی رهبر، نه تنها بر عملکرد و رفتار رهبر، بلکه بر رشد و تعالی فرآیند توسعه فردی پیروان و متعاقب آن، بر عملکرد و رفتار آنها و در نهایت عملکرد جامعه، تیم و یا سازمان تأثیر میگذارد.این مقاله بر آن است تا با بهرهگیری از مبانی فکری استاد علامه طباطبایی به مسائلی که مبانی و اصول نظریه رهبری اصیل-به عنوان آخرین نظریه مطرح در غرب- با آن روبهرو است پاسخ گوید. بنا بر اعتقاد استاد علامه طباطبایی، علوم تجربی نمیتواند به علم لازم و کافی درباره فرآیند توسعه فردی منتهی شود. همچنین، اخلاق، پشتوانه کافی برای رهبر نیست و رهبر به اصول و مبانی فراتری از اخلاق نیاز دارد؛ و در نهایت و از همه مهمتر اینکه، شایستگی و برتریهای علمی و اخلاقی رهبر -به عنوان شرط لازم و کافی از منظر آوولیو و گاردنر- برای تابعیت افراد از رهبر کفایت نمیکند و علامه با پشتوانهاستدلالهای منطقی و فلسفی درباره بحث «اصالت و وحدت وجود» و تبیین «کمال معرفت نفس: توحید افعالی، توحید صفاتی و توحید ذاتی»، تعریفی متمایز را از تابعیت افراد از رهبر جامعه عرضه میکند که در تعالیم دینی با عنوان ولایت شناخته میشود.
خلاصه ماشینی:
"حال،این سؤال مطرح میشود که چگونه این معلومات غیر تجربی(از جمله اصول اخلاقی)حاصل میشود؟با توجه به غیر تجربی بودن این معلومات که به معنای فراتر بودن آن از محدودیتهای مادی است و با توجه به نواقص ذاتی ذهن و متعاقب آن معلومات تجربی16،چند ویژگی برای آن قطعی است:این معلومات در واقع،بدیهیات و احکام حاصل از روابط بین این بدیهیات است که حقیقی،ثابت،کلی و جامع است زیرا فراتر از بعد مکان و زمان و مشترک بین تمامی انسانها است؛یا به عبارت دیگر،همان واقعیتهای غیر مادی و روابط علی غیر مادی بین این واقعیتها است که علم به آنها در هنگام آفرینش انسان به او داده شده است(یا در رودررویی با هر واقعیتی قبل از معلومات حاصل از علم حصولی از راهی مجزا از ابزار علم حصولی به دست میآید).
بنابراین،بنابر اصول و مباحث علامه طباطبایی و نتایج حاصل از آنها،فرآیند توسعه فردی زمانی محقق میشود که فرد با پشتوانه توجه و محبت،به شش عامل زیر توفیق یابد: 1-جهانبینی الهی درباره اصول و مبانی علم 2-تهذیب نفس 3-تقوی 4-اعتقادات دینی(اعتقاد به خداوند،معاد،نبوت و امامت(ولایت)21)و علم اخلاق 5-درباره کل حقایق هستی و برتر از همه وجود انسان،فرد به علم حصولی آنها توفیق یابد.
به عبارت دیگر،در نظریه رهبری اصیل هرچند ضرورت تابعیت افراد نسبت به رهبر(که در فرآیند توسعه فردی به کمال رسیده است)عنوان میشود،اما بحثی درباره ارتباط بلوغ شخصیتی و اخلاقی افراد جامعه و وابستگی و تابعیت پیروان نسبت به رهبر مطرح نمیشود و بهطور کلی بحث تابعیت و تسلط یا همان ولایت به این معنا بیان نشده است."