چکیده:
جریانهای فکری موسوم به «فاشیسم» و «نازیسم»، اثباتگرایی حقوقی و برخی مکاتب فلسفی دیگر، انسان را بهطور ذاتی فاقد کرامت میدانند و منشأ کرامت وی را در اموری مثل وابستگی او به دولت، حکومت، نژاد، عقیده و مذهب خاص جستوجو میکنند. اما اسلام برای انسان، بماهو انسان، کرامت ذاتی قائل است. این کرامت بر یک سلسله مفاهیم و ارزشهای بنیادین اخلاقی و دینی، یعنی «آزادی، اراده و اختیار»، «قدرت، تعقل و تفکر»، «داشتن وجهه و نفخة الهی» مبتنی است. دین اسلام، افزون بر کرامت ذاتی، قایل به کرامت اکتسابی انسان است که مهمترین معیار و مبنای آن، تقوا و ایمان است. این مقاله، با رویکرد تحلیلی به واکاوی مفهوم و مبانی کرامت ذاتی و اکتسابی انسان از دیدگاه اسلام پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"بر همین اساس، نمیتوان صرف داشتن عقیدة خاص را دلیل امتیازدهی در اعطای حقوق اجتماعی و شهروندی دانست؛ 231 زیرا وقتی گفته میشود «انسان کرامت ذاتی دارد»، مراد از کرامت ذاتی، محمولی است که مقوم موضوع است؛ یعنی چیزی که تصور انسانیت انسان بدون آن ممکن نیست.
داشتن وجهه و نفخة الهی بر اساس نظریة کرامت مبتنی بر وحی، کرامت ذاتی انسان تنها به این دلیل نیست کهاو «آزادی، اراده و اختیار» و «قدرت تعقل و تفکر» دارد، بلکه به این دلیل نیز هست کهاو دارای وجهه و نفخة الهی است؛ یعنی خداوند انسان را به صورت خویش آفریدهاست و «در واقع، ذات انسان به عنوان آیینة اسمای الهی، به لحاظ طبیعت روحانی و جوهر معنوی خود با کائنات و هستی پیوستگی دارد.
البته، در بسیاری از اسناد بینالمللی مربوط به حقوق بشر، از جمله اعلامیة جهانی حقوق بشر (1948)، میثاقین بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی (1966) و حقوق اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی (1966)، کرامت و حیثیت ذاتی انسان بر اساس همین مبانی، یعنی قدرت تعقل و تفکر، آزادی، اراده و اختیار توجیه شده، شناسایی این حیثیت برای همة اعضای خانوادة بشری، مبنای آزادی، عدالت و صلح در جهان شناخته شده است.
نتیجهگیری با توجه به مفهوم و مبانی نظری کرامت انسانی و در نظر گرفتن آموزههای دینی مربوط به کرامت انسانی در ادیان آسمانی، بهویژه دین اسلام، میتوان گفت: اولا، کرامت ذاتی انسان آن نوع شرافتی است که تمامی انسانها به دلیل داشتن توانایی تعقل، تفکر، آزادی، اراده و اختیار و وجهة الهی، به طور فطری و یکسان از آن برخوردارند."