چکیده:
اسباب نزول در «نظریه تفسیری» طباطبایی موقعیت خاص و متفاوتی دارد بهگونهای که این نظریه را هم از تلقی پیشینیان و معاصران متمایز میدارد. ازاینرو، دیدگاه وی در باب چیستی سبب نزول، معنای سببیت، نسبت اسباب نزول با متن قرآنی و نقش اسباب نزول ـ ثبوتی و اثباتی ـ در مقام «تکون» و «تفسیر» متن قرآنی درخور تحلیل و نقد است و سر این دیدگاه در انگارههای وی از متن قرآنی نهفته است. دغدغه وافر طباطبایی آن است که متن قرآنی را از بستگی به عناصر و مولفههای بیرونی برهاند.
خلاصه ماشینی:
"(بنگرید به: سیوطی، 1987: 1 / 98 ـ 82؛ معرفت، 1415: 1 / 264 ـ 241) این امر آنگاه درست و موجه خواهد بود که تلقی موسعی از مفهوم علوم قرآن داشته باشیم؛ بهگونهای که این مفهوم هم مباحث و مطالعات ناظر به تکون و شکلگیری متن قرآنی را در برگیرد و هم مطالعاتی که بهکار فهم و تفسیر آیات قرآن میآید و مقدمات، ابزار و ساز و کار کشف مدلول و محتوی قرآن را فراهم میکند و به بیان بایستههای آن میپردازد.
(طباطبایی، بیتا: 1 / مقدمه) بنابراین، وقتی دیدگاه طباطبایی درباره روایات اسباب نزول را در کنار سایر آرای وی میفهمیم، به این نتیجه رهنمون میشویم که در نگاه طباطبایی، متن قرآن در دلالت خود تمام است و وقتی در دلالت خود، حاجت به غیر خود، حتی به قول پیامبر| و ائمه^ ندارد (طباطبایی، 1361: 25؛ همو، بیتا: 1 / مقدمه) از روایات اسباب نزول نیز بینیاز خواهد بود و متن قرآن در فقدان روایات اسباب نزول، دچار گنگی نخواهد شد.
وقتی دیدگاه طباطبایی درباره روایات اسباب نزول را در کنار سایر آرای وی میفهمیم، به این نتیجه رهنمون میشویم که در نگاه وی، متن قرآن در دلالت خود تمام است و وقتی در دلالت خود، حاجت به غیر خود، حتی به قول پیامبر| و ائمه^ ندارد، از روایات اسباب نزول نیز بینیاز خواهد بود."