خلاصه ماشینی:
"» در این جا بحث در مقایسهء دوران قاجار و پهلوی و ترجیح یکی بر دیگری نیست،برای اینکه ماهیت استبداد و ستم اجتماعی مطرح است و نه شکل و قالب آن،چون ایشان صریحا وارد عرصهء ارزشگذاری تحولات تاریخ معاصر ایران شدهاند که خود نوعی تحلیل سیاسی از تاریخ است و بویژه برای نسل امروز جامعهء ما میتواند مبنای سنجش تاریخ باشد،لازم است از ایشان بپرسیم که آیا برخوردهای پنهان و آشکار رضاخان با مرحوم شهید مدرس و طرحهای مکرر وی برای ایذاء و حتی ترور او و دیگر مخالفین با رعایت حفظ ظواهر قانون بود؟و حتی اگر این گونه بود،تغییری در ارزیابی یک محقق و تحلیلگر تاریخ ایجاد میکرد؟ ای کاش اظهار نظر ایشان در تحلیل مذکور به همین جا ختم میشد اما ایشان در ادامهء پاسخ خود میفرمایند: «در این زمان(منظور زمان رضاخان است)کارهای مخالف مذهب انجام شد،ولی روحانیت را از بین نبرد، شاید در دل میخواست روحانیت نابود بشود،ولی اگر قرار بود روحانیت را از بین ببرد،پس چگونه حوزهء روحانیت به وجود آمد؟حوزهء علمیهء قم چه زمانی به وجود آمد؟درست در زمانی که رضاخان روی کار آمد».
سپس با عنوان«نفوذ مسیحیت در میان قوم مغول»یادآور شدهایم: «موضوع دیگری دربارهء یورش مجدد قوم مغول به ایران و فتح بغداد و توجه آنها به شام و فتح سوریه و لبنان و قصد اشغال مصر جلب نظر میکند که به نظر نویسندهء این سطور کمتر مورد بررسی قرار گرفته و بویژه کسانی که در احوال خواجه نصیر الدین بحث و تتبع کردهاند کوچکترین اشارهای به آن ننمودهاند،این است که در میان زنان هولاکو،دوقوزخاتون زن مسیحی او بیش از همه مورد نظر وی بوده است."