خلاصه ماشینی:
"منباب مثال و برای روشن شدن مطلب چهارنکتهای را که دریچههای مطلوب این گفتار و در واقعمعرف محتوای تمامی منظور ما تا پایان کار است،بصورت یک«تربیع»به ترتیب زیر ارائه میدهیم: اولا:با عمده کردن جهانبینی اسلامی،بر اینمسئله اشاره میکنیم که قیاس علم(آنهم علم!باعنوان کلی،نه علم تخصصی و تنظیم شده)و اسلامکاری شایسته و سزا نیست،زیرا معتقدیم که اسلامخودبخود پوشاننده علم نیز هست و اتفاقا در روزگارو انفسای فعلی بهترین آنهم هست و اصلا علم بهمفهوم قرآنی آن ملحق به متن اسلام است و در اینصورت مقایسه کی بخش جزئی استنتاجی با مطلبکلی اصلی آن خیلی مراد مطلوب نخواهد بود.
ما پنکه برقی در حال کار رادایره میبینیم،قطعا!درحالیکه اصلا دایرهای وجودندارد،قطعا!تمام چیزهائی که تحت نام«حقیقتعلمی انکاناپذیر»گردآمدهاند،نکند که در ذاتحقیقت نامکشوف کائنات،«گرد»نباشند!و اصلاحقیقتی همچنانکه میبینیم نباشند؟از کجا معلومکه جهان روبروی چشم و مغز و دست و دل ما حتیبا ظرافت یدد قویترین و ریزبنیترین سیستمهایعلمی و آزمایشگاهی،فیلم از پیشمرتبشدهای نباشد که حواس یا عقول ما،در جهانبینیهای گوناگون آنرا به نظم کشیدهاند؟فی المثلاگر طبیعت،به جای ماده،مغروق«ضد ماده»بود،هستی چه مفهومی داشت؟و انسانیت ما چه طرحیمییافت؟ {Sای خدا بنمای تو هرچیز را#آنچنانکه هست در خدعهسراS}علی ایحال،«عالم اسلامی»یا همان«عالموحی»،اجمالا باید به معنای فرد جامع الاطرافیباشد که اولا از تمام اقسام جهانبینیهایچهارگانه(بهویژه جهانبینی علوم اجتماعی وجهانبینی علوم تجربی)به عنوان پایه کار بهرههائیدارد،ثانیا تمام این بهرهمندیهای او قویا و بیش ازهمه کسان دیگر به منبع بالا،یعنی به منبع وحیمربوط و متکی باشد."