خلاصه ماشینی:
"گورباچف در نظر داشت مالکیتی برای سوسیالیسم نظیر مالکیت درشرکتهای تعاونی ایجاد کند که سهامداران حق نقل و انتقال مالکیت خود راداشته باشند و این با اصول کلی مارکسیسم مغایرتی نداشت،چونمیدانست که این سیستم اجتماعی بر محور«تغییر»میگردد و هیچ اصل وتعریفی در آن همیشگی نیست و به اقتضای زمان تغییر مینماید و تجربۀ هفتادساله نیز به این واقعیت رسیده بود که مالکیت روی دیگر سکۀ آزادی است وآزادی مانند هوا برای بشر امروزی ضروری است.
وانگهی،میزان قروض روزافزون داخلی و خارجیآمریکا و عنان گسستگی دلاور یکه تازی آمریکا در بازرگانی جهانی و تناقضگفتار و کردارش در امور سیاسی و اقتصادی که از یکطرف مشوق و مدافعبازار آزاد است و از طرف دیگر ژاپن را زیر فشار میگذارد که باید فلان مقداربیشتر اتومبیل به آمریکا صادر نکنی و فلان مقدار کالا از آمریکا بخری،یاآلمان را گاه با خواهش و گاه به تهدید در محظور گذاشتن که ارزش مارک راچه موقع بالا یا پائین ببرد تا به صادرات آمریکا لطمهای وارد نیاید،و بالاخرهسیادت بر بازار نفت و داشتن داعیۀ رهبری«نظم نوین جهانی»،همه عواملیاست که سیستم سرمایهداری را از جاذبه و حرکت اندخته و به وضوح داردسرمایه گذاران اروپائی و آمریکائی را به خطر بزرگی نظیر خطر بحران 1930هشدار میدهد.
خلاصه این که جهان دارد بهصورت کنفدراسیونی که در آن ممالک استقلال خود را حفظ خواهند کرددر میآید و دنیای سوم خواه ناخواه باید از حالت استعمار زدگی بیرون آید و در&%08923ESEG089G% تجارت جهانی سهیم گردد،چون چارۀ بحران کنونی که سرمایهداران اروپائیو آمریکائی را در سرمایهگذاری بلاتکلیف نگهداشته،شرکت معقول دنیایسوم در بازرگانی جهانی است."