خلاصه ماشینی:
"تفکرات نظری در باب فرهنگ و تمدن در طی دویست سال اخیر نسبت به آنچه انسانها را بهکنش،اعتقاد،آفریدن و نابود کردن وامیدارد و همچنیناوضاع و احوال و تأثیراتی که انسان زیر نفوذ آنهاست،علاقۀ شدیدی پدید آمده است؛همچنین چه چیزییاریگر یا تهدیدگر حفظ اندیشهها،هنجارها و ارزشها ونمودگارها و آداب و رسوم و نهادها و مصنوعات آنها شدهاست؛همچنین چه اندازه از توازن یا تنش با شکلبندیهایاجتماعی مقارن با آن یا با دگرگونی آنها،از حیث تاریخزمانی(حالت«همزمانی»و«در زمانی»فرهنگ بنا بهمصطلحات انسانشناسی)همراه بوده است.
و از سوی دیگر،نظریۀخاستگاه مشترک را شرط لازم میشمرد و جلوههایگوناگون فرهنگ را«تبدلات»برخی صورت مثالی«مشترکدر نزد همۀ ملتها»میانگارد و برهانی هم که برای آنداشت این بود که او میدید در امثال و حکم عامیانهمعانی اساسا یکسانی در کسوت تعابیر بسیار مختلفیافت میشوند و اینها هم در میان ملتهای قدیم و هم درمیان ملتهای جدید وجود دارند.
ولتر نیز همچون بسیاری دیگر از متفکران عصرروشنایی[روشناندیشی]این فرض را به تحدی نطلبید،اما در تأکید منتسکیو بر عوامل جغرافیایی-اقلیمی بهعنوان نخستین تعیینکنندههای تفاوتهای فرهنگی شککرد ولتر در رساله در باب آداب و رسوم و روح ملتها27(1769)مدلل ساخت که نه واقعیات یک محیط معین،بلکه ابتکار و توانایی خلاقۀ انسان در چیره شدن بر اینواقعیتهاست که ریشههی تمدن را قوام بخشیده است.
هردر،در باز همیک فلسفۀ تاریخ دیگر،پرسید که چرا مسلم میپنداریم که (به تصویر صفحه مراجعه شود)اعتقادات اعصار گذشته با اعتقادات خود ما یکسان ومعیار آنها برای سعادت با معیار خود ما یکی بودهاند؟«آیاهر انسانی،هر ملتی،هر دورهای،همچون هر سپهری کهمرکز جاذبهاش را در خودش دارد،مرکز سعادت را درونخودش ندارد؟»44 تفکر هردر با اینکه به تفکر ولتر دین بسیار داشت،نشاندهندۀ انفصالی مهم از وحد انگاری فرهنگی ولتراست."