چکیده:
یکی از مباحثی که اخیرا در دنیای اسلام، منجر به پیدایش نظرات مختلفی شده، رابطه توصیف و تکلیف، یا علم و ارزش است. در این زمینه علامه طباطبائی با طرح ادراکات اعتباری میان گزاره های اخلاقی و گزاره های وجودی یا حقیقی تفاوت قائل می شود، در نتیجه «هست» بیرونی را در اعتبار گزاره های اخلاقی موثر می داند. اما چگونگی استنباط این گزاره ها را روشن نمی کند، اما مهدی حائری یزدی گزاره های اخلاقی را از سنخ گزاره های حقیقی دانسته و باید را در گزاره های اخلاقی، بیانی از ضرورت می داند که چیزی جز وجود و تاکد آن نیست، این مقاله علاوه بر تبیین دیدگاه این دو متفکر، به داوری در اندیشه آن دو نیز پرداخته و نقاط قوت و ضعف آنها را آشکار می سازد.
خلاصه ماشینی:
"حتی برخی بر این عقیدهاند کهعلامه در المیزان که یک اثر تفسیری است از جاودانگی اخلاق دفاع نموده است،در این اثر،قضایای اعتباری را واسطه میان نقص و کمال انسانی میداند،و کمالاترا هم امور حقیقی دانسته که ملائم با نواقص یعنی همان احتیاجات حقیقی انسانمعرفی میکند،لذا این احتیاجات حقیقی است که منجر به این قضایای عملی واعتباری میشود،در واقع تلاش میکند تا بنیاد واقعی برای این اعتبارات پیدا کندو آن را تابع هواهای نفسانی نداند که در نسبت به اشخاص دچار تغییر و دگرگونیشود«فاصول هذه السنن و القوانین یجب ان تکون الحوائج الحقیقه التی هی بحسبالواقع حوائج لا بحسب تشخیص الاهواء النفسانیه»(طباطبائی،المیزان،192/16)حتی در جای دیگر در پاسخ کسانی که حسن و قبح را متغیر و بدون دوام و بقاء وکلیت میدانند،عنوان میکند:درست که برخی قوانین اجتماعی برحسب عواملیکه در آنها دخالت دارند،ممکن است دچار تغییر شوند،اما این بدان معنی نیستکه حسن عدل تغییر یابد و یا عدل،ظلم تلقی شود،بنابراین،حسن و قبح تابعسعادت فردی و اجتماعی است،یعنی حسن و قبح دو امر اضافیاند و امر اضافی،تابع طرفین اضافه است،اگر طرفین،ثابت باشند،اضافه نیز ثابت و دائمی خواهدبود«ان الحسنۀ و السیئۀ یتصف بهما الامور او الافعال من جهۀ اضافتها الی کمال نوعاو سعادۀ فرد او غیر ذلک،فالحسن و القبح وصفان اضافیان،و ان کانت الاضافۀ فیبعض الموارد ثابته لازمه و فی بعضها متغیره»(همان،10/5-11) در هر صورت شواهد کافی در آثار علامه برای حمایت از جاودانگی اخلاقوجود دارد،اما تصریح او در اصول فلسفه بر عدم جاودانگی امور اعتباری،منشااین تعابیر و اختلافات بوده است."