خلاصه ماشینی:
"به عقیده ریکاردو کالاها بسته به میزان کاری که برای تولید آنها لازم است، ارزشگذاری میشوند و ارزش آنها از طریق تجارت خارجی تحولات کنونی جهان، نه تنها تقسیم کار قبلی را دگرگون ساخته و از نظر جغرافیایی فعالیتهای اقتصادی را تجدید سازمان کرده است بلکه همچنین استقلال عمل دولتها را محدود و حاکمیت آنها را نقض میکند.
مسئله دیگری که وجود دارد این است که بسط بازار کار، بافت اجتماعی شهرها و دهکدههای زادگاه مهاجرین را از بین میبرد و باعث ایجاد قطب بندیهای جدید بین دو گروه میشود:آنهایی که فردی را در خارج دارند و با پول ارسالی از جانب آن فرد میتوانند زندگی بهتر داشته باشند و کسانی که فردی را در خارج ندارند، کارگران مهاجر و خانوادههای آنها، گروه دوم تبدیل به بخشی از زنجیره کالاسازی در سرمایهداری مدرن شدهاند، چون مانند کالا خرید و فروش میشوند.
برای کل جمعیت معانی بین ذهنی مرتبط با تعاملات میان فرهنگ و فعالیتهای اقتصادی، اهمیت عینی آنها را نادیده میگیرد یا آن را مخفی میکند و باعث تشدید منازعات در چارچوب تقسیمات کار نژادی و قومی میشود و منجر به اتخاذ سیاستهای دولتی میگردد که با اهداف اعلام شده دولت در تناقض است و تنشهای اجتماعی را تشدید مینماید.
جدای از ارزیابی صفبندی مجدد در نقش دولت و نوآوریهای تکنولوژیکی، تبیین تقسیم کار جهانی مستلزم توجه به مواد زیر است:(1)جنبههای نهادی و غیر رسمی تشکیلات منطقهای و بین منطقهای؛(2)جریان مهاجرت درون منطقهای و بین منطقهای؛(3)شبکه پیچیده پیوندهای متقابل میان تولید کنندگان جهانی، بازده آنها و بازارهای خاص و(4)شیوههای تاریخی شکلگیری فرهنگها و چگونگی بیرون آمدن آنها از دل اقتصاد یک منطقه و کمک به شکلگیری آن."