خلاصه ماشینی:
"سؤال اساسی در این باره این است که ما در تفکردینیمان عمل سیاسی را به معنایی که گفته شد چگونهباید ارزیابی کنیم؟آیا ما مسلمانان وقتی به یک عملسیاسی میپردازیم و میخواهیم در همین دنیا و در همینزندگی،مشکلات همگان کم شود و نیازهای همگان خوببرآورده شود و همگان از لذائذ بیشتری برخوردار شوند،این اقدام را باید«تکلیف و وظیفه»تلقی کنیم یا میتوانیمآن را یک«حق»تلقی کنیم که آدمی میتواند آن رااعمال نماید؟برای اینکه به درستی معلوم شود معنای اینسؤال چیست،قبلا لازم است سؤال دیگری را مطرح کنیمو دو گونه بینش را توضیح دهیم: آیا تمتعات ما در زندگی،اشباع غرائزمان و برآوردننیازهایمان همه از باب ضرورت و به صورت مقدمهای برایهدفهای اصیل دیگر باید ارزیابی شوند؟اگر غذامیخوریم تا از گرسنگی رها شویم و هم لذت ببریم،اگرلباس تمیز میپوشیم تا هم از سرما و گرما در امان بمانیم وهم از آن لذت ببریم،اگر برای فرزندانمان معاش تهیهمیکنیم و از آن لذت میبریم،اگر در خانۀ خود گلمیکاریم تا از منظرۀ آن لذت ببریم،اگر شغل خوبانتخاب میکنیم چون از آن خوشمان میآید و دهها عملدیگر که نیازهای ما را برمیآورند و لذتی را موجبمیشوند،همۀ اینها از نظر دینی چگونه باید ارزیابیشود؟آیا بینش درست این است که این اعمال و این لذات،خودبخود«نامطلوب»و«نامقدس»(نه ضد مقدس)اندو فقط از باب ضرورت و امکان ادامۀ حیات انسان به منظوررسیدن به«سعادت اخروی»مجاز و مطلوب شدهاند؟آیاباید چنین فکر کرد که مدح و ستایش نظام خلقت کهخداوند در کتاب خود بدان پرداخته شامل این پدیدههانیست و وقتی انسان به این تمتعات مشغول میشودپدیدههایی در عالم ظاهر میشود که خداوند نظر مهر بهآنها ندارد و فقط با نگاه ضرورت به آنها مینگرد."