چکیده:
شاهنامه فردوسی و تاریخ بلعمی دو اثر مهم و برجسته فرهنگ ایرانی اند که نه تنها در زمانی نزدیک به هم به نگارش در آمده اند بلکه از درونمایه های یکسانی نیز برخوردارند. این دو اثر در بردارنده سرگذشت ایران از آغاز آفرینش تا دوره نگارش اثر هستند. تحقیقات اخیر محققان نشان داده است که منابع و مآخذ به کار گرفته شده از سوی فردوسی و بلعمی با یکدیگر تفاوتهایی داشته است؛ فردوسی در به نظم کشیدن شاهنامه علاوه بر روایات شفاهی، از شاهنامه منثور ابومنصوری نیز استفاده کرده بود؛ در صورتی که منابع اصلی بلعمی، گذشته از تاریخ طبری، شاهنامه منثور ابوالموید بلخی بوده است. با وجود این تفاوت در منابع، مطالعه و بررسی شخصیتهای مشترک در دو اثر نشان می دهد که شباهتها بسیار بیشتر از تفاوتهاست. علت شباهتهای موجود میان شخصیتهای این دو اثر را می توان از یک سو به دلیل نشات گرفتن این دو اثر از سنتهای داستانی مشترک حماسی-اسطوره ای ایران و از سوی دیگر به دلیل امانتداری دو مؤلف در نقل منابع مربوط دانست که آن خود ناشی ازاعتقاد به تاریخ واقعی بودن این روایتها نزد آنان و در کل نزد ایرانیان بود؛ به طوری که دخل و تصرف در این روایتها در نظرشان امری ناپسندیده تلقی می گردید. همچنین برای تفاوتهای موجود نیز می توان دلایلی بر شمرد مانند: تفاوت در منابع و مآخذ؛ تفاوت در روش کار دو مولف؛ اقتضای شاعری فردوسی؛ دخالت دادن باورهای مذهبی فردوسی در بیان برخی از روایتها و رویکرد متفاوت دو مولف در روش عقلانی سازی روایتها.
خلاصه ماشینی:
"منابع و م̂Hخذ شاهنامه بحث پیرامـون منـابع و مآخـذ فردوسـی در بـه نظـم کـشیدن شـاهنامه ، یکـی از دشـواریهای مباحـث شاهنامه پژوهی است ؛ چنانکه دکتر زرین کوب وارد شدن در چنین پژوهـشهایی را امـری بـی سـرانجام و بیهوده دانسته ، محققان را از این اکار برحذر داشته و گفته اند: «باید از بحـث دربـارة تـاریخ آغـاز و انجـام شاهنامه و مأخذ یا مآخذ شاهنامه و یا اینکه فردوسی تا چه حد به یک یا همـة آنهـا مقیـد مانـده اسـت ، صرف نظر کرد؛ چون جز تشتت و تردید حاصلی به دست نمی آید»(زرین کوب ،١٣٨١: ٥٥).
نویسنده در ادامه به عقیدة برخی محققان مبنی بر تعلق داستان «بیـژن و منیـژه » بـه دوران جـوانی شاعر اشاره می نماید و با طرح مسألة تدوینهای شاهنامه (و اشاره به سال تدوینها) چنـین مـی گویـد کـه فردوسی طی چهارده سال به تدوین اول شاهنامه (نظم مطالب شاهنامة ابومنصوری ) مشغول بوده و پس از اتمام آن به تدوین دوم شاهنامه پرداخته که با توجه به زمان ١٦ ساله یا بیشتر، داستانهایی را که قبل از سال ٣٧٠ به نظم درآورده ، در ساختار اصلی منظومه گنجانده و حتی شـاید روایـاتی از منـابع دیگـر نیـز سروده و بر متن افزوده است ؛ زیرا منطقا نمی توان گفت که فردوسی در این ١٦ سال یا بیـشتر فقـط بـه بررسی و اصلاح محتوای تدوین نخست و اضافه کردن داستانهای قبل و چند ده بیت ستایش و دیباچـه و وصف حال ..."