چکیده:
الزامات نهفته در آن برای توسعه اقتصادی اجتماعی،جالب و اساسی مینماید و جای آن دارد که از سوی متخصصان کشور مورد بحث و بررسی قرار گیرد تا روشن شود که در کشورهای موفق در راه توسعه،مدیریت در آن چگونه تحقق پذیرفته است.این امر ضرورت بررسی آسیبشناسانه برنامههای مهم و مورد نظر چشمانداز برنامه بیست ساله را آشکار میسازد.این مقاله سعی شده است تا آسیبشناسی علوم انسانی بررسی شود و علت گزینش این انتخاب نیز جایگاه کلیدی علوم انسانی در دستیابی به اهداف توسعهی پایدار در کشورمان ایران است. اهداف برنامه چهارم و تلاش دستاندرکاران آنها که در پی توسعه کشور هستند تردیدناپذیر است؛اما هرگاه دستاوردهای برنامههای توسعه دورههای قبل را بررسی میکنیم،متوجه م شویم که حرکت جدی برای رسیدن به شاخصهای آن وجود نداشته و حتی در برنامهی چهارم نیز دربارهی عدم دستیابی به اهداف فرهنگی،اجتماعی،در برنامه سوم اشاره شده و از لزوم پرداختن بر موضوعاتی چون،دینگریزی جوانان،هویت اجتماعی،هویت جوانان و...سخن به میان آمده است.در دید کلان نیز در مقایسه با دستاوردهای چند کشور نمونه دیگر بویژه کره،چین و مالزی؛میتوان به این نتیجه رسید که مجموعه فعالیتهای توسعهای کشور با یک معضل اساسی دست به گربیان است که از حرکت بعدی آن به سمت پیشرفت و اهداف از پیش تعین شده فاصلهای قابل تأمل دارد و کشور ما مانند برخی از کشورهای دیگر از دستاوردهای مطلوبی برخوردار نبوده است. در یک بررسی کلی این معضل را میتوان در قالب سطح نازل شکلگیری «سرمایه اجتماعی»در جامعه مورد بررسی قرار داد،چرا که این امر سرچشمه فعالیت بسیاری از متغیرهای بازدارنده دیگر محسوب میگردد.«سرمایه اجتماعی»در حقیقت تمام الزاماتی را که برای توسعه،بویژه توسعه شتابان جامعه ضرورت دارد را در خود جای میدهد. پرداختن به مسایل نظری و اجرایی«سرمایه اجتماعی»و نیز تبیین
خلاصه ماشینی:
"بدین ترتیب این سؤال مطرح میشود که مقصود از علوم انسانی و ضرورت آنها برای جامعهای چون ایران،بطور کلی و ایران انقلابی و نظام جمهوری اسلامی ایران بطور خاص چیست؟و تأثیر مطالعهی این حوزه در تسهیل تحقق اهداف چشمانداز برنامهی بیست ساله به چه میزان است؟ به نظر میرسد،پیوند محکم علم،و قدرت در دنیای جدید،برای قدرتمند شدن ضروری است و چون قصد قوی شدن در ایران اسلامی وجود دارد،طبعا یکی از شاخههای قدرت،علوم انسانی(علوم اجتماعی)در معنای جدید آن است،البته به جهت وجود تفاوتهایی که به اجمال در ابتدا گفته شد،علوم انسانی در ایران وظایف سهگانهای را بر عهده دارد و برای پاسخگویی به دو سؤال متعهد است که چگونگی قوی شدن،فقط یکی از آنهاست و پرسش دوم به موضوع و هدف الگو شدن به لحاظ معرفتی و مبنایی ارتباط دارد،بنابراین بطور آشکار پرسشها عبارتند از: 1.
چگونه میتوان به نقش توسعهی علوم انسانی در تحقق چشمانداز برنامه بیست ساله در ایران دست یافت؟ به جهت آنکه مباحث انتقادی و آسیبشناختی وجههی سلبی دارند،ممکن است چنین برداشت شود که ثمره و دستاورد قابل ذکری وجود ندارد و بیان مشکلات به معنای فقدان تواناییهای بالفعل تلقی گردند،در حالیکه ماهیت رشد،همواره در فضاهای چالشی و سخت صورت میگیرد و باید به یاد داشته باشیم که نگرش خطی و امکانات محوری مطلق در فهم و توضیح پیشرفتها،پاشنهی آشیل تحلیل رشد علمی است.
بنابراین ضمن لزوم بیان مشکلات و موانع پیش روی علوم انسانی(علوم اجتماعی)در ایران،باید گفت که اکنون نسبت به گذشته وضعیت بسیار مطلوبتری وجود دارد ه این بهبود وضعیت،مدیون پیروزی انقلاب اسلامی ایران و بروز چالشهای عظیم فکری و علمی ناشی از آن است."