چکیده:
جریان های ادبی در طول تاریخ، تحت تاثیر پدیده های اجتماعی شکل گرفته اند. ادبیات دفاع مقدس نیز در پی بروز جنگ عراق علیه ایران پدید آمده است و امروز فراوانی آثار پدید آمده با این مضمون، دریافت شناسه های سبکی این ادبیات را آسان تر کرده است. در ادبیات دفاع مقدس، احیاء برخی قالب ها، یک ویژگی شایسته و برجسته به حساب می آید و جریان منظومه سرایی نیز در ادامه احیاء قالب مثنوی صورت گرفته است. این مقاله ضمن واکاوی قالب مثنوی در شعر دفاع مقدس و تبیین وضعیت آن در سه دوره متمایز، حضور نهضت منظومه پردازی را با معرفی چهارده منظومه نسبتا طولانی که در موضوع دفاع مقدس پرداخته شده اند، به اثبات رسانده و با بررسی این منظومه ها و دریافت همسانی و هم تباری آنها، ویژگی ها و شناسه های سبکی شان را برشمرده و تثبیت نموده است. همچنین در این مقاله تاکید شده است که ویژگی های سبکی این منظومه ها، در رهیافتی کلی تر و با تعمیم بیشتر، می تواند شاخص ها و شناسه های سبک ادبیات انقلاب اسلامی به شمار آید
خلاصه ماشینی:
"{Sکاش برگردند یک شب آسمان مردان خاکیپوش#صبحرویانی که در باران آتش چهره میشستند#زخمها جانی بگیرد کاش#کاش طوفانی بگیرد کاشS}(قزوه،1374:66) {Sخستهام از آرزوها،آرزوهای شعاری#شوق پرواز مجازی،بالهای استعاری#لحظههای کاغذی را روز و شب تکرار کردن#خاطرات بایگانی زندگیهای اداری#آفتاب زرد و غمگین،پلههای روبهپایین#سقفهای سرد و سنگین،آسمانهای اجاریS}(امینپور،1372) خود اتهامی در هیأت حسرت،واگویه و اعتراض همچنانکه یکی ازجانمایههای شعر دفاع مقدس به حساب میآید،در منظومهها نیز دستمایۀشاعران انقلاب بود: {Sامشب دوباره مشق هذیان مینویسم#نظمی پریشان در پریشان مینویسم#نبض شکارم،اضطرابآلود رنگم#پرواز را واماندۀ لختی درنگم#خون گریهای دارم اگر غم-نالهات هست#آتش نفس اندوه چندینسالهات هست#اندوه مردانی که پیش از من گذشتند#داغ عزیزانی که دیگر برنگشتند#دیوار شد کمکم غبار خستگیها#دلبستگی،دلبستگی،دلبستگیها#هر پنج نوبت سعی ایمان شد فراموش#هر غصهای غیر از غم نان شد فراموش#واماندگی از شور سر دستار واکرد#شوق حضر از ساق پایافزار واکردS}(کافی،1378:14) {Sهمرهان رفتند و تنها ماندهام#چون غبار از کاروان واماندهام#چند میشاید شکیبایی مرا#میگذارد رنج تنهایی مرا-S} {SẒ-من بهاری در بهاران داشتم#الفتی با جمع یاران داشتم#زندگی با دوست سرکردن نکوست#خوش نباشد زندگی بیروی دوست#چون نشینم بر فراز یادها#میکشم از سوز جان فریادهاS}(سبزواری،1376:9) گاه نیز این گلایهها و واگویهها،جنبهی تخدیر و تذکر دارد: {Sبیا درد خود را مداوا کنیم#ز بوی تغافل تبرا کنیم#بیا تا بخوانیم این فصل را#بیا تا بمانیم در جبههها#که سخت است خاموشی لالهها#دریغ از فراموشی لالهها#نباید که با عافیت داد دست#و اینجادهها تا خدا روشن استS}(اسماعیلی،1376:21) 3."