چکیده:
بحران دارفور ناشی از دخالت چندین عامل به هم پیوسته است؛ این بحران در نابرابری های اجتماعی و سیاسی بین مرکز و شمال کشور سودان با دیگر مناطق ریشه دارد که با عواملی مانند خشکسالی، رشد جمعیت، بیابان زایی تشدید شده است و فرصت طلبی های سیاسی و سیاست های منطقه ای آن را به یک بحران فرامنطقه ای تبدیل کرده است. گرچه آمریکا، انگلیس و کشورهای غربی و نیز سازمان ملل کوشیدند بحران دارفور را درگیری های قومی و قبیله ای و جنگ بین عرب ها و آفریقائی ها و در چارچوب نقض حقوق بشر از سوی حکومت سودان القا کنند و با سوءاستفاده از این اهرم فشارهای لازم را بر دولت سودان وارد آورند، ولی به نظر می رسد علل بحران و ریشه های آن فراتر از یک درگیری قومی، قبیله ای و نژادی بر سر مراتع و چراگاه ها و تخریب اراضی آفریقائی های بومی توسط اعراب به هنگام کوچ کردن باشد. در این راستا باید عوامل ژئوپلیتیکی ناشی از انزوای جغرافیایی و سیاسی، تغییرات آب و هوا و مشکلات عدم فراگیری اقتدار دولت مرکزی به نواحی پیرامونی را که از یک الگوی مرکز ـ پیرامون تبعیت می کند به همراه وسعت زیاد کشور، قلمرو گسترده و نبود پیوستگی بین مسلمانان شمال و نواحی پیرامونی را در این بحران دخیل دانست. منازعه دارفور را می توان در بحران های کنترل و توزیع منابع، بحران هویت و مداخلات خارجی که به بحران مشروعیت منجر شود و در نهایت کاهش قدرت مرکزی تفسیر کرد.
Sudan enjoys significant geopolitical position in the Dark Continent as the largest country in Africa. The vast outspread of this country bearing natural sources such as oil، gold and a variety of mine sources has given high diversity to this country. Also، Sudan bears a prominent status in the region and the Islamic world in political and cultural aspects. Therefore، it has constantly been a prey for the colonizers and one of the most important spots for great international disputes. A review of the transformations in the region level and this country shows that several of the crises، added to the internal and regional disputes، particularly disputes of the district countries with Sudan، has been based on the benefits and desires of colonizing and beyond district countries. On the other hand the opposition of certain country parts with the central government and the enforcement of one-sided policies by the central government، in addition to the crises in the south of the country، has gradually led to crises in identity، resource distribution and ultimately civil war between the central government and the
countries in dealing with forming minorities of country's geography، lauding to that which racial and linguistic discrimination، it's managed properly، not only results to political divergence; But also strengthen the country's political unity. Thus type of interaction and policy of ruling construct to Kurdish minority in Turkey will determine Kurdish behavior construct.
So that the positive interaction of Ottoman Empire leads to political divergence and strengthen imperial authority، But non –making extrovert – interaction for centralization of power and establishment، of nation – state in Turkey، which have a lot of minorities، towards Kurdish People have been cursed to ethnic conflicts، political regional–orientation، and ultimately to political divergence.
خلاصه ماشینی:
"فصلنامه ژئو پلیتیک-سال هفتم،شماره دوم-تابستان 1390 صص 215-252 تحلیل پدیدههای جغرافیایی و سیاسی در شکلگیری بحران دارفور دکتر احمد بخشی{P1P}-(استادیار مرکز مطالعات آفریقا دانشگاه تربیت مدرس) تاریخ دریافت:1389/2/8 تاریخ پذیرش:1389/12/16 چکیده: بحران دارفور ناشی از دخالت چندین عامل به هم پیوسته است؛این بحران در نابرابریهای اجتماعی و سیاسی بین مرکز و شمال کشور سودان با دیگر مناطق ریشه دارد که با عواملی مانند خشکسالی،رشد جمعیت،بیابانزایی تشدید شده است و فرصتطلبیهای سیاسی و سیاستهای منطقهای آن را به یک بحران فرامنطقهای تبدیل کرده است.
در بحران دارفور که یکی از بحرانهای مهم در سالهای اخیر است دو دسته عوامل جغرافیایی و محیطی(موقعیت،عوامل طبیعی و اقلیمی، تغییرات آب و هوا)و عوامل سیاسی و انسانی(دولت مرکزی و نقش آن در شکلگیری مرکز پیرامون،شکلگیری گروههای متخاصم محلی،بحرانهای هویت، مشروعیت و توزیع منابع و عوامل منطقهای و بین المللی)تاثیرگذار هستند.
در بروز بحران دارفور،عوامل جغرافیایی و سیاسی زیادی دخیل بودند که به ساختار قومی و جغرافیایی منطقه،شکلگیری گروههای متخاصم محلی،تغییرات آب و هوا، عملکرد بد نخبگان در کنترل بحران و عدم توجه دولت مرکزی به مناطق پیرامونی( حاشیهای شدن)،مخالفت دولت سودان با سیاستهای حاکم بر نظام بین الملل و تلاش قدرتهای خارجی برای تغییر رفتار و حتی تغییر حکومت در سودان،نقش مذاکرات صلح جنوب در تسریع بحران و نقش کشورهای همسایه و فرامنطقهای در بحران میتوان اشاره کرد."