خلاصه ماشینی:
"حیرت مرتبهای است که بالاتر از طلب،عشق و معرفت،استغنا و توحید قرار دارد،و خود مقدمهای است برایرسیدن به آخرین منزل عرفان و سلوک عارفانه یعنی،فقرکه گفتهاند:اذا تم الفقر فهو الله: {S«بعد از این وادی حیرت آیدت#کار دایم درد و حسرت آیدتS} {Sهر نفس اینجا چو تیغی با شدت#هر دمی اینجا دریغی با شدتS}{Sمرد حیران چون رسد این جایگاه#در تحیر مانده و گم کرده راهS}{Sهر چه زد توحید بر جانش رقم#جمله گم گردد از او گم نیز همS}{Sگر بدو گویند:مستی یا نهای#نیستی گویی که هستی یا نهایS}{Sفانیی یا باقیی یا هر دویی#یا نهای هر دو تویی یا نه توییS}{Sگوید:اصلا من ندانم چیز من#و این ندانم هم ندانم نیز منS}{Sعاشقم اما ندانم بر کیام#نه مسلمانم نه کافر پس چیام؟S}{Sلیکن از عشقم ندارم آگهی#هم دلی پر عشق دارم هم تهی»(21)S}حیرت در نگاه عطار تنها محدود به این جهان نیست،بلکه در دیگر عوالم نیز باقی و ساری است.
حیرت،مستی حاصل از تجربهتجلی حق،تنها مسئلت و تنها خواست راستین فرزندانآب و گل است و تمامی جستجوها در تاریخ در حقیقتتکاپویی جهت رسیدن بدین تجربه حیرتآلود است: {S«از هر طرفی که گوش کردم#آواز سوال حیرت آمدS}{Sسر تا قدم وجود حافظ#در عشق نهال حیرت آمد»S}جالب است آنچه که«بدرالدین اکبرآبادی»شارحدیوان حافظ درباره بیت آخر مینویسد:«یعنی وجودمسکین از سر تا به قدم درختی است از حیرت که اگر منمنم این شیفتگی از چیست؟و اگر من اویم این طلب ازبرای کیست؟»(44) به تعبیر زیبای خود«لسانالغیب»: {S«به هیچ دور نخواهند یافت هشیارش#چنین که حافظ ما مست بادهی ازل است»S} پی نوشت: (1)-فلسفه چیست-مارتینهایدگر-ترجمه مجید مددی-ص 61-چاپ اول انتشارات تندر-1367 (2)-دورۀ آثار افلاطون-ترجمه محمدحسن لطفی-ج 3-ص 1383-چاپ دوم-خوارزمی 1367 و همچنین:چهار ساله-افلاطون-ترجمهمحمود صناعی-ص 247-انتشارات علمی و فرهنگی-چاپسوم-1362 (3)-فلسفه چیست-هایدگر-ص 60 (4)-درآمدی به فلسفه فلوطین-نصرالله پورجوادی-ص 23-چاپدوم-مرکز نشر دانشگاهی-1364."