چکیده:
بحرین یکی از کشورهایی است که تحت تاثیر شرایط نامساعد داخلی در ابعاد گوناگون سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و همچنین موج بیداری اسلامی- عربی در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه، شاهد خیزش مردمی است. در حالی که به ظن نگارندگان این مقاله، دلایل واقعی خیزش مردمی در بحرین، ریشه در عوامل داخلی و ساختاری سیاست و اجتماع در بحرین دارد، عربستان سعودی با خوانشی دیگر و با انگیزه های متفاوتی، در صبحگاه 14 مارس با اعزام نیروی نظامی به مداخله نظامی در بحرین دست زد. آمریکا هم در مقابل این خیزش مردمی، بنا به دلایل گوناگون تا جای ممکن سکوت کرد و در سایر موارد تنها به توصیه گفتگوی ملی بین مخالفان و دولت بحرین و انجام اصلاحات اکتفا کرد. این مقاله در پی پاسخ گویی به سه سوال عمده است. 1) زمینه های خیزش مردمی در بحرین چیست؟ 2) سکوت آمریکا در مقابل بحران بحرین بر اساس چه منطقی توجیه پذیر است؟ 3) انگیزه های عربستان سعودی از مداخله نظامی در بحرین کدامند؟ فرضیه اصلی مقاله به شرح ذیل می باشد:
مبارزه بر سر قدرت و منافع ملی در سطح کلان و منطقه ای برای آمریکا و در سطح منطقه ای و داخلی (ملی) برای عربستان، بن مایه رفتار آمریکا و عربستان در بحرین است. این تحقیق به صورت توصیفی – تحلیلی با ابزار کتابخانه ای انجام شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که عامل اصلی خیزش مردمی در بحرین شکاف بین دولت و ملت به واسطه توزیع نامناسب ثروت، قدرت و منزلت می باشد. آمریکا به دنبال استمرار تسلط هژمونیک در نظام بین الملل از طریق کنترل شریان های انرژی در منطقه استراتژیک خلیج فارس، تداوم پیوندهای امنیتی با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از راه حضور نظامی و تعارض با جمهوری اسلامی ایران است. در یک کلام، قدرت و منافع ملی منطق سیاست آمریکا در بحرین را تبیین می نماید. از سوی دیگر ماهیت نظام سیاسی عربستان و به تبع آن ترس از تسری دموکراسی به داخل عربستان در کنار رقابت و تعارض منطقه ای با ایران، انگیزه های عمده ریاض در قضیه بحرین محسوب می شوند.
خلاصه ماشینی:
آمريکا به دنبال استمرار تسلط هژمونيک در نظام بين الملل از طريق کنترل شريان هاي انرژي در منطقه ي استراتژيک خليج - فارس ، تداوم پيوندهاي امنيتي با کشورهاي شوراي همکاري خليج فارس از راه حضور نظامي و تعارض با جمهوري اسلامي ايران است .
آمريکا در مقابل سرکوب و خشونت دولت بحرين و دخالت هاي عربستان سعودي در اين کشور سکوت کرده است و ظاهرا همچنان رژيم آل خليفه را توصيه به اصلاح سياسي و گفت وگوي ملي ميکند.
اما مجلسي که در سال ١٩٧٣ بر مبناي قانون اساسي تشکيل شده بود، به علت اين که يک سري محدوديت ها و موانع بر سر راه قدرت طلبي و تماميت خواهي خاندان آل خليفه ايجاد کرد و همچنين فشاري که عربستان بر حکومت بحرين وارد نمود، در سال ١٩٧٥ و پس از تنها دو سال منحل شد (٢٠٠٥:١ ,middle east report).
علاوه بر موارد مذکور، شيعيان از حضور در نيروهاي نظامي و امنيتي کاملا محروم هستند؛ دولت سعي کرده است از طريق اعطاي شهروندي به سني مذهب هاي کشورهاي ديگر منطقه که بيشتر اصليتي اردني، يمني، سوري و عراقي دارند، کمبود نيروهاي دفاعي و امنيتي خود را جبران نمايد (٨ ,Bahrain,s sectarian challenge).
نکته ي قابل توجه اين است که وزراي وزارت خانه هاي مهم و حساسي چون وزارت دفاع ، وزارت داخلي، وزارت امنيت و همچنين نخست وزير و رييس قوه قضاييه همواره از بين اعضاي خاندان سلطنتي انتخاب شده اند (٢٠ :٢٠٠٣ ,Bahrain center for human rights).