چکیده:
در میان مکاتب موجود فلسفی، مکتب اشراق با بهره گرفتن از «روش اشراقی» از سایر نظامهای فلسفی متمایز میشود. پژوهش حاضر با هدف تبیین نظام اشراقی از طریق بررسی اجمالی مبانی و عناصر فلسفی تأثیرگذار در این مکتب، به نگارش درآمده است. مقاله پیشرو ضمن بهرهگیری از آثار و آراء شیخ اشراق، از میراث مکتوب بزرگان حکمت و دیگر اندیشمندان این عرصه نیز مدد گرفته است. اما آنچه به عنوان ثمره نهایی این بحث میتواند مورد توجه قرار گیرد آن است که شیخ اشراق هرچند روش استدلالی را در کنار روش اشراقی به منظور وصول به حقیقت، شرط ضروری و لازم معرفی میکند، اما اکتفا به روش برهانی محض را در دستیابی به مقصود حقیقی (کشف واقع) ناکافی دانسته و روش کارآمدتر را طریقی میداند که ضمن بهرهگیری از آراء مشائین، پایهها و مبانی خود را بر اساس آموزههای شریعت حقه و نیز منابعی همچون آراء حکمای باستان مبتنی ساخته باشد، به گونهای که مؤید وفاق و هماهنگی عقل و اشراق گردد. در این مقاله از روش توصیفی ـ تحلیلی استفاده شده است.
خلاصه ماشینی:
"شبهه ناسازگاری علم پیشین الهی و اختیار انسان، توجه برخی از شعرای نامدار را به خود جلب کرده؛ از جمله در رباعی منسوب به خیام، در اینباره آمده است: من میخورم و هر که چو من اهل بود می خوردن من به نزد او سهل بود می خوردن من حق ز ازل میدانست گر می نخورم، علم خدا جهل بود 91 گویا حافظ هم به همین معنا نظر داشته که میگوید: حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود 92 در پس آینه، طوطی صفتم داشتهاند آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم 93 شیخ محمود شبستری نیز گفته: به قدرت، بیسبب دانایی بر حق به علم خویش حکمی کرده مطلق مقدر گشته پیش از جان و از تن برای هر یکی کاری معین 94 به این شبهه پاسخهای مختلفی داده شده است.
امام خمینی قدسسره پس از توضیح اینکه علم الهی علم انفعالی و تابع معلوم خود نیست، بلکه مبدأ وجود آن است، و پس از اشاره به وحدت علم، اراده و قدرت در ذات خداوند پاسخ شبهه را اینگونه بیان میکند: «علم و اراده حقتعالی به نظام جهان هستی با حفظ ترتیب علی و معلولی آن تعلق یافته است نه به معلول در عرض علت تا آنکه گفته شود فاعل در فعل خویش مضطر است."