چکیده:
در این مقاله ابتدا به بررسی اجمالی مالیات تورمی پرداخته شد است. سپس، در ادامه سطوح لافر مربوط به مالیات تورمی یکنواخت با استفاده از داده های سری زمانی دوره (1385 - 1340) در اقتصاد ایران به صورت تجربی برآورد شده است. هدف این مطالعه، تعیین ناحیه ای از سطوح لافر که ایران در آن عمل می کند و همچنین به دست آوردن نرخ تورم ماکزیمم کننده مالیات تورمی در اقتصاد ایران می باشد. فرضیه مورد تحقیق در این پژوهش بر این اساس است که با توجه به تورم بالای سه دهه اخیر، ایران در ناحیه (4) سطوح لافر عمل می کند. در این مطالعه از تابع تقاضای پول (نقدینگی و سپرده ها) کیگان استفاده شده است. همچنین، نقش آشکاری برای نسبت ذخیره قانونی در نظر گرفته شده و تورم و نسبت ذخیره قانونی به عنوان مکان هندسی ابزارهایی که مالیات تورمی را حداکثر می کند، معرفی شده اند. نتایج به دست آمده از تخمین مدل نشان می دهد که ایران در ناحیه (1) سطوح لافر عمل می کندف ناحیه ای که در آن تغییرات مالیات تورمی نسبت به تورم و نسبت ذخیره قانونی مثبت یعنی با افزایش تورم و نسبت ذخیره قانونی مالیات تورمی افزایش می یابد.
This paper investigates the inflation tax. Laffer Curve surfaces of inflation tax have been estimated in Iran، using time series data for the period 1961-2006. Considering the high inflation ratio of iran during the last three decades، it is hypothesized that iran operates in fourth region of the Laffer curve surface. In this research، Cagan!s money demand function is used. Also، we consider an explicit role for the reserve ratio and it introduced inflation and required reserve ratio as locus of instruments which maximize the inflation tax. Results of this survey show that Iran operates in right side of the Laffer curve surfaces (region I) and inflation tax maximize at the highest inflation rate.