خلاصه ماشینی:
"عبرت نائینی اصفهانی در این مورد غزلی بسیار زیبا دارد: {Sچون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست#عالم همه آیات خدا هست و خدا نیستS}{Sما پرتو حقیم و نه اوییم و هم اوییم#چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیستS}{Sهر جا نگری جلوهگه شاهد غیبی است#او را نتوان گفت کجا هست و کجا نیستS}{Sدر آینه بینید اگر صورت خود را#آن صورت و آیینه شما هست و شما نیستS}{Sاین نیستی هست نما را به حقیقت#در دیدۀ ما و تو بقا هست و بقا نیستS}گونۀ سوم از اقسام علم حضوری همان کشف و شهود عارفانه است،عارفی کهمراحل سلوک را طی میکند و به مقام فنای در حق واصل میشود،انیت و خودیاو از خود دور و کنده میشود و باب حضور بر وی گشوده میشود و این حالتدر قالب سخن نمیگنجد،زیرا حقیقت شهود و واقعیت حضور و حالتی که بر عارفرو میکند در چارچوب عبارات بیان شدنی نیست چنان که حضرت رسول(ص)بارها میفرمود:«لی مع الله وقت لا یسعنی فیه ملک مقرب و لا نبی مرسل» از کسانی که در این باب سخن گفتهاند و برخی حالات و مشاهدات خود را باعبارتهایی به ظاهر ساده اما بسیار عمیق و دست نیافتنی بیان نمودهاند خواجهعبد الله انصاری است که گفت: «سبحان الله!شگفت تر از این که دید در جهان؟ نسبت در هست نهان؛شخص در پیراهن روان؛و میگویند که او،نه آن!"