خلاصه ماشینی:
"بار دیگر در آغاز دورۀ استقلال تاجیکستان توانستمندانستههای بسیار خود از موسیقی تاجیکی وچگونگی ارتباط آن با موسیقی ایرانی را اندکی کمترکنیم و تا حدودی کار موسیقی ردیف تاجیکی و ایرانی وتطبیق آن همان سال به پایان رسید،اما این توفیق بهدست آمد تا بر دو ندانستۀ دیگر دانا شوم،یکی اشعارکمال خجندی صوفی و شاعر بزرگ پارسی گوی سدۀهشتم که از خجند به تبریز آمده،همانجا زیسته هماکنون در دامنۀ ولیان کوه در خاک خفته است.
موسیقی تاجیکی: سدههای بیشماری است که ملت تاجیک و دیگرمردم فارسی زبان در سرزمینهای ماوراءالنهر زندگیمیکنند،آخرین دورهای که بازماندههایش در سرزمینتاجیکان به چشم میخورد،دورۀ سامانی است،بارودکی سمرقندی و آرامگاهش در پنج رود کهمیتواند سمبل شعر و موسیقی ایرانی از همان عهدتاکنون به شمار آید،چه مردم تاجیک از همان دوره ودورههای قدیمتر یکی از حافظان میراث عظیمموسیقی ایرانی بودهاند،موسیقی تاجیکی نیز همیشهدارای آواز بوده است و از نظر فواصل،مقامات وگسترش،شباهتی فراوان و بسیار کامل با موسیقیایرانی دارد به گونهای که میتوان آن را شاخهای از رودعظیم هنر ایرانی به شمار آورد،که از آن شاخه نیزنهرهای بزرگ و کوچک فراوان جدا شده است.
ایراد نظر در این باب نیازبه زمان زیادی دارد،زیرا سخن گفتن دربارۀ مقامهادوران باستانی از«رسالۀ موسیقی»درویش علی بنخواجه محمود مروارید و دیگر نویسندگان وهنرمندان همچون فارابی،ابوعلی سینا،ارموی ومراغی و نیز اینکه پیامبران-که درود خدا و خلق برایشان باد-با کدام لحن عرض حاجت به درگاهکننده حاجت میکردهاند و تأثیر بروج و افلاک درموسیقی دوازده مقام و بیست و چهار شعبه و غیر آنبود چند کتاب است."