چکیده:
یکی از مهمترین و ملموس ترین ابعاد واقعه عاشورا بعد سوگوارانه این حادثه از
جمله، تکیه بر حضور و نقش برخی نوجوانان حاضر در کربلا مانند قاسم بن حسن (ع) است.
حضور پررنگ عنصر عاطفه در گزارش واقعه کربلا مخصوصا در بخشی که مربوط به کودکان
و نوجوانان است، جلو ههای متفاوتی از این رویداد را باعث شده است. این تفاوت در مواردی
به حدی است که گاه شکاف عمیقی میان واقعیت تاریخی و فهم مردمی ایجاد می کند.
در این مقاله، ضمن تحلیل متون تعزیه و با رویکردی تطبیقی، شهادت قاسم بن حسن (ع)
در منابع تاریخی تا ( قرن پنجم) با متون تعزیه پس از انقلاب اسلامی، مطابقت داده شده است.
نتایج این مطالعه مشخص کرد که میان گزارش تاریخی و متون تعزیه تفاو تهای عمدهای وجود
دارد که می تواند بر شناخت و درک عمومی نسبت به وقایع، اثری در خور تامل داشته باشد.
خلاصه ماشینی:
"مطالعات تاریخ اسلام سال دوم/شمارهی /5تابستان 1389 بررسی شهادت قاسم بن حسن(ع)در منابع تاریخی و متون تعزیه علی محمد ولوی{P1P} محترم وکیلی سحر{P2P} چکیده: {IBیکی از مهمتریم و ملموسترین ابعاد واقعه عاشورا بعد سوگوارانه این حادثه ازجمله،تکیهبر حضور و نقش برخی نوجوانان حاضر در کربلا مانند قاسم بن حسن(ع)است.
(جدول 3-گزاره 3) کیفیت نقل داستان نبرد قاسم با ارزق شامی نیز در متون به همان اندازه که با متنمنابع تاریخی بیگانه است با نبرد بستور با بیدرفش جادو شباهت دارد؛زیرا هر دو برایپیروزی برپهلوانان زورمند دشمن،او را فریب میدهند،چنانکه بستور هنگامی که بیدرفشجادو را میبیند با پنهان نمودن خود سعی دارد تا همانگونه که بیدرفش،پدرش را کشت اونیز از پشت سر به وی حمله کند لذا فریاد سر میدهد(ناصر بخت،همان،159 و 160)که:"دروند جادو!فراز به پیش آور،چه من دارد باره زریران بیک(-ولی)تاختن ندانم ا من دارمتیرانداز کنتیر(تیردان)بیک انداختن ندانم،فراز به پیش آور ا این خوش جانم برگیر،چنانکه[با]آن تهم سپاهبدنیو،زریر،باره چون بانگ بستور شنود،چهار پای برزمین ایستد،999 بانکبکند.
در تعزیه قاسم،مکرر موارد اشتباه به حسن بن علی(ع)نسبت داده میشود تا آنجا که{P(1)ملا حسین کاشفی درباره فاطمه دختر امام حسین(ع)چنین نوشته است:"در اخبار آمده که چون امام حسین(ع)از مدینهبیرون آمد و عزیمت کوفه نمود او را دختری بود هفت ساله و به جهت رنجوری که او را عارض شده بود،نتوانست با خدهمراه ببرد پس در خانه ام سلمه بگذاشت و آن دختر در آن خانه میبود و دائم تفحص حال پدر مینمود تا در آن ساعت کهاما را شهید کردند کلاغی بیامد و پر و بال خود را در خون حسین مالیده و پرواز کنان میرفت تا به مدینه رسید و بردیوارام سلمه نشست."