خلاصه ماشینی:
"مبارزههای سیاسی گروهها در آن زمان آن طور که دربواقعیت بوده و به گونهای که در رمان بازتاب یافته[به گونۀبریده بریده یا خاطرهای یا روایتی]در اینجا چندان موردنظر نگارندۀ این سطور نیست و افزوده بر آن،این خط&%10616FYKG106G% سیر مبارزاتی در رمان خوب پرورده نشده و به گزارشنامه بیشتر شبیه است تا به داستان.
چطور ممکن است شخصی مانند سلیم با دختری کهدوست دارد این طور حرف بزند و با زبانی سراسرمستعار و ملمع و ساختگی ادای مقصود کند؟مگراینکه گمان بریم نویسنده میخواهد زیر آب اعتبار سلیمرا-که به خودی خود از شخصیتهای جذاب رمان است-بزند و او را به استهزا گیرد و البته با بیانی از این دستنیز در این کار توفیق نمییابد.
این تحول عشرت و بازگشت او به خانۀ بومی بهخوبی در ساختار داستان با سیر تحول هستی-کهجاذبۀ رمان بیشتر بسته به وجود اوست-جوش خوردهو آن را به پیش برده است.
از اینجمله است صحنۀ نماز و دعا خواندن توران خانم ومویۀ او بر مرگ فرزند و وصف رنج پیری او،صحنۀ حمامسونا رفتن عشرت و هستی و خانم فرخی[مادر سلیم]،توصیف کارها و خانه و آثار استاد مانی نقاش،وصففقر و محرومیت مردم«شهر حلب»،توصیف جامهها وکارهای زنانه و بویژه صحنۀ جشن عید نوروز در خانۀآقای گنجور با حضور چند فرنگی که تجدد دروغین آندوره را خوب نشان میدهد:نخست توصیف حیاط خانه را میخوانیم:«آبالماسگون به استخر میریخت و شتاب داشت.
نیز میتواندپرندهای در حال پرواز رو به چشم باز و تمام رخ سلیمبکشد که بالای سر ترنج قرار میدهد[پاسخ قبولیخواستگاری]یا طرحمبهمی از بدن خود درون ترنجبکشد[خواستگاری او از سلیم]زیرا که خود ترنجگویای این است که دختر نارنج و ترنج را در دل نهفته."