چکیده:
قضا و قدر و بهتبع آن جبر و اختیار، بهدلیل پیچیدگیهایی که دارد، همواره و به دلایل گوناگون مورد سوء استفاده قرار گرفته است. از تفکرات رایج در دوره بنیامیه، جبرگرایی میباشد که در سخنان و نامههای حکومتی آن دوران نمود روشنی دارد. نوشتار حاضر نقشآفرینی بنیامیه یا عدم آن را در توسعه نظریه جبر، با رویکرد تاثیر امرای بنیامیه بررسی میکند و اقوال بعضی خلفای بنیامیه بهصورت مجزا بررسی میشود. شیوه کار براساس جمعآوری شواهد متعدد تاریخی از کتابهای معتبر و تحلیل مختصر هریک و نتیجهگیری از آنها استوار میباشد. این پژوهش در نهایت به این نتیجه میرسد که امرای بنیامیه به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم در ترویج این نظریه نقش داشتهاند.
خلاصه ماشینی:
بهعلاوه، او باید راهی برای مشروعیت حکومت خود و الهی و برحق جلوه دادن آن انجام میداد؛ لذا به ترویج تفکر جبر در جامعه دست زد.
بهترین راه نیز برای این کار، ترویج جبرگرایی در جامعه بود تا هم حاکم بودن خود را از جانب خدا معرفی کند و هم سرپوشی برای جنایات خود بیابد.
3 فراخوانی غیلان و توبه کردن او بهدست عمربن عبدالعزیز، دلیلی است بر پیروی و پایبندی عمر به تفکر جبر؛ چراکه او قطعا طرفدار نظریه شیعه و امامان معصوم^ دراینزمینه (لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین) نبودهو خواسته است با این کار جلوی ترویج تفکر قدر که درست در ابناثیر، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج9، ص3802.
(همان، ج9، ص4138) مروان بن محمد و تفکر جبر شاید بتوان گفت بعد از چند دهه ترویج و تبلیغ و استفاده از جبرگرایی توسط سلاطین بنیامیه، این تفکر به امری نهادینهشده در این خاندان تبدیل شده بود؛ چیزی که همگی آنها آن را امری مسلم میپنداشتند و بهعنوان یک اصل خللناپذیر به آن اعتقاد داشتند.
در اواخر حکومت بنیامیه و پس از چند دهه ترویج و تبلیغ جبرگرایی توسط آنها در جامعه، این تفکر به امری نهادینه در حاکمیت تبدیل شده بود و خلفای پایانی در هر نامه، صحبت و عهد و پیمان خود بهوفور از آن استفاده میکردند.