چکیده:
در همه مکاتب عرفانی، به ویژه در عرفان اسلامی بر لزوم راهنما و مرشد تاکید شده است. اهل طریقت را اعتقاد براین است که بی وجود واسطه، توفیق در سلوک میسر نیست ومبتدیان را بدون هدایت پیری منتهی راه پرفراز ونشیب طریقت پیمودنی نیست.در دیوان خواجه شیراز هیچ سند قاطعی که حکایت از سرسپردگی حافظ به یک پیر واقعی یعنی مشایخ طریقت داشته باشد در دست نیست.ولی با این وجود به لزوم داشتن پیر و آرزوی یافتن دلیل راه و همانند عقاید متصوفه، عقیده به لزوم پیروی سالک از پیر، در افکارش مشهود میباشد.در دیوانهای فارسی وترکی حکیم فضولی با توجه به مدایح و ثنایایی که درباره ائمه معصومین سروده شده، به صراحت پیر فضولی مشخص می شود و درگاه پیر مغان نیز در اشعارش والاتر از فرشته و راهبر به سوی آب زندگانی می باشد.در این تحقیق به روش تطبیقی پیر از دیدگاه عرفان و نظریات دو شاعر عارف بزرگ درباره پیر و لزوم داشتن آن بررسی خواهد شد تا اشتراکات و افتراقات آن روشن شود.
خلاصه ماشینی:
"معمولا در حماسهها،باره قهرمان(ممدوح)،هرچه باشد،همیشه قابل ستایش است و یار همیشگی و یاور دلسور قهرمان محسوب میشود که برای بیان حساسیت و عمق این رابطه، شاعر ممکن است آن را به مناظر طبیعی تشبیه کند: {Sیکی باره باید چو کوه بلند#چنان چون من ارم به خم کمندS} (فردوسی،1388 ش،ج 2:218) متنبی،در توصیف باز ابو العشائر در هنگام شکار میگوید: {Sکان الریش منه فی سهام#علی جسد تجسم من ریاحS} (متنبی،1387 ش،ج 1:544) پنداری پرهای(بال)آن(باز)در تیرهایی نمایان گشت که برروی جسمی از باد بود: تشبیه استخوان پرهای باز به تیر از لحاظ استقامت و سرعت و همچنین تشبیه آن به باد از لحاظ سرعت.
»(شمیسا،1383 ش:160)که در این حالت مطمئنا دربردارنده اغراق میباشد: {Sکه تا من ترا دیدهام بردهام#خروشان وجوشان و آزردهامS} (فردوسی،1388 ش،ج 3:368) در بیت فوق،شاعر،اوج دلبستگی و حیرانی عاشق را با آوردن صفاتی پیدرپی از وضعیت روحی او،شرح میدهد و در توصیف اسب قهرمان گوید: {Sسنان گوش و مه تازش و چرخ گرد#زمین کوب و دیا بر و ره نوردS} (فردوسی،1388 ش،ج 2:203) {Sفإن یکن العلق النفیس فقدته#فمن کف متلاف أغر وهوبS} (متنبی،1387 ش،ج 1:142) اگر وی(یماک غلام سیف الدوله که فوت کرد)(گوهر)گرانمایهای بود و تو او را از دست دادی(چه باک که)وی از دست مردی رفت که بزرگوار و بسیار بخشنده است و بی حساب،بذل و بخشش مینماید."