چکیده:
بحث معناداری و اثبات پذیری گزاره های دینی ازجمله مسائل مهم در حوزه مباحث کلام جدید و فلسفه دین است. مطرح شدن دیدگاه های پوزیتیویستی درباره گزاره های دینی و احکام اخلاقی واکنش های مختلفی به دنبال داشت. یکی از این واکنش ها دیدگاه فیلسوف اخلاق معاصر، ریچارد مروین هیر در این باره است. او اثبات ناپذیری، ابطال ناپذیری و غیر شناختاری بودن مدعیات دینی را می پذیرد؛ درعین حال بر آن است که گزاره های دینی فرض های غیر قابل اثبات و ابطال ذهنی هستند که نوعی تفسیر ژرف از عالم و نیز بینش و بصیرتی را برای آدمی به ارمغان می آورند که سراپای حیات و ازجمله اخلاقیات وی را دربرگرفته و به آن جهت می دهند؛ ازهمین رو در عمل مفیدند. از طرفی هیر در دیدگاه فرا اخلاق خود که به «توصیه گرایی» نامبردار شده، تلاش کرده است تا برای فراهم آوردن سازوکارهای امکان استدلال در اخلاق، خود را معتقد به عینیت اصول اخلاقی معرفی کند. به اعتقاد هیر، قابلیت صدق و کذب و تعمیم پذیری از شرایط لازم عینیت در اخلاق هستند و بر آن است که نظریات او این شرایط را برآورده می سازند. اما به نظر می رسد آموزه «بلیک» به ذهنیت گرایی و نسبی گرایی که مهم ترین آفات استدلال در اخلاق است، منجر می شود و بیانگر ناسازگاری و ناهمخوانی مبانی مکتب اخلاقی توصیه گرایی هیر است.
Hare agrees with religious claims not to be provable, falsifiable, and cognitive. However, for him, religious statements are bliks or mental nonfalsifiable suppositions that prepare certain deep comment of the world and a certain vision for man with such a extended realm which include all requisite affairs in human life. And this is the reason why for their being useful. Furthermore, Hare, in his metaethic view, has sought to attain a manner of reasonability in ethics upon which can be built objectivity of ethical principles. Hare has known trueness and falsifiability and generalization as requisites for ethical objectivity and has thought opinions preparing such requisites. Yet it seems that the teaching of bilik would lead to mentality and relativism as two damages of reasonable ethics. The failure has made Hare`s school of ethics as one self-contradicted.
خلاصه ماشینی:
آیا ما در اظهارات خود درباره واقعیاتی عینی سخن میگوییم یا ویژگیهایی ذهنی و شخصی مثل میل، سلیقه و خواست خود را بیان میداریم؛ و یا اساسا درباره هیچ امری، چه ذهنی و چه عینی، سخن نمیگوییم؟ آیا بیرون از ذهن ما نظامی اخلاقی وجود دارد که نظام اخلاقی ما برگرفته از آن بوده و برای صادق بودن باید با آن منطبق باشد؛ یا این نظام ساخته پیشفرضهای ذهنی، علایق، امیال و حاصل وضع، قرارداد یا اعتبار عقل ماست؟ واقعگرایان 5 و ضد واقعگرایان 6 در این باره چه میگویند؟ چه نسبتی میان عینگرایی و ذهنگرایی با واقعگرایی و غیر واقعگرایی میتوان تصور کرد؟ این مقاله در پی بررسی پاسخی است که فیلسوف اخلاق معاصر آمریکایی، ریچارد مروین هیر، 7 به این پرسشها داده و با عنوان «توصیهگرایی» 8 شناخته میشود.
(Hare, 1981: 211) او معتقد است که با ابداع نظریه «تعمیمپذیری» و فراهم آوردن سازوکار استدلال اخلاقی، راهی نو در اخلاق گشوده است و بر این اساس، نظامهای اخلاقی طبیبعتگرایی، شهودگرایی و احساسگرایی را نظامهای اخلاقی ناقصی میداند که از عهده این کار بر نیامدهاند؛ زیرا هریک از آنها بهگونهای از اثبات عینیت احکام اخلاقی ناتوان بوده و با سقوط در دره «سوبژکتیویسم» به نسبیگرایی ـ که از نظر هیر از مهمترین آفات تفکر اخلاقی است ـ منجر شدهاند.
2. در نگاه نخست بهنظر میرسد هیر برای گزارههای دینی در جهتدهی به حیات فردی و جمعی افراد انسانی، ازجمله اخلاقیات نقشی مثبت قائل است؛ اما حقیقت این است که او با بلیک خواندن گزارههای دینی آنها را تا سرحد پیشفرضهای ذهنی غیر قابل اثبات و ابطال و بیاساس و بعضا مفید فرو کاسته است.