چکیده:
داستان آفرینش آدم (ص) از جمله قص ههای قرآنی است که آیات بسیاری به آاختصاص دارد. در این داستان به جنب ههای مختلف آفرینش تا هبوط آدم از بهشت الهی به زمین خاکی اشاره شده است. سجده فرشتگان در برابر آدم از جمله مواردی است که در آیاتی از قرآن آمده و مفسران درباره آن از چش ماندازهای مختلف بحث و بررسی کرد هاند. ادب فارسی که نیز سرشار از مفاهیم قرآنی است از این داستان و بن مای ههای آن بی بهره نیست. در این مقاله تاثیرپذیری شاعران و نویسندگان ادب فارسی از این قصه قرآنی با محوریت سجده فرشتگان در برابر آدم مورد تامل و باز جست قرار م یگیرد. متون ادب فارسی به زمان سجده فرشتگان بر آدم، معنا و مفهوم این سجده و دلیل و علت آن اشاره کرد هاند. در این بین به مورد اخیر بیشتر توجه شده و اتفاق نظر همگانی بر این است که کرامت و برتری آدم دلیلی قاطع برای این سجده است.
خلاصه ماشینی:
"در کتاب مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه نیز به همین مطلب اشاره شده است:«چوندایره تکوین به نقطه انتها رسید و بر نقطه ابتدا منطبق گشت صورت روح در آیینه وجود آدمخاکی منعکس شد و جمله اسماء و صفات الهی در او متجلی گشت پس خطاب انی جاعلفی الارض خلیفه در رسید و آوازه خلافت آدم در ملاء اعلی منتشر شد و بر منشور خلافتاو این توقیع آمد که ان الله تعالی خلق آدم علی صورته و بر لوای او این آیت ظاهر شد و{/علم آدم الاسماء ک لها و ازمه تسخیر و اعنه تقدیر/}در قبضه تصرف او نهادند و ملائکه راسجده او فرمودند»(عز الدین محمود کاشانی،1372:96).
به واقع اگر آدم مظهر حق و تجلی گاه صفاتاو نبود فرشتگان بر او سجده نمیکردند: {Sقبله وحدانیت دو چون بود#خاک مسجود ملائک چون شود؟S}(مولوی،1360-دفتر ششم،بیت 3191) این موضوع همانست که شمس مغربی نیز بهطور مسبوط به آن پرداخته است:«حقیقتانسانی که عبارتست از برزخی که منشا قوسین است و فاصل و جامع احاطت بر جمیع حقایقالهی و کونی دارد،برخلاف جمیع حقایق که ایشان بر آن احاطت که او راست نیست بلکهبه غیر آن اسم که رب ایشان است نمیدانند و جزوی را تسبیح نمیکنند و ایشان به حسبحقیقت الهی و کونی جمیع اسماء را میدانند و تسبیح و عبادت میکنند قوله تعالی:{/و علمآدم الاسما کلها/}دلالت بر جمعیت مذکور میکند و چون نیک نظر کنی قوس ظاهر وجود وظاهر علم را باطن و ظاهر این حقیقت انسانی است(میبینی که جمیع حقایق الهی و کونیرا محیط است)و جمیع اجزای قوای روحانی اوست و او به حسب جمعیت کل مجموع استپس سجود ملایک او را خضوع جزوی باشد مر کل خود را»(شمس مغربی،1381:255)."