چکیده:
دعا به درگاه الهی و متوسل شدن به ساحت قدسی ذات باریتعالی، برای تقرب به خداوند، رفع مشکلات و یا برای کسب منابع فطری هر انسانی است. محل بحث در این است که آیا میتوان به اولیا و انبیای الهی نیز متوسل شد و آنها را نزد خداوند تعالی واسطه فیض قرار داد یا نه؟ بسیاری از مسلمانان و از جمله بیشتر دیوبندیان از جواز توسل به اولیای الهی و شفیع قرار دادن آنها نزد خداوند تعالی دفاع کرده و به شبهات وارد شده نیز پاسخ دادهاند؛ هرچند در این میان، برخی از آنان تحت تأثیر افکار ظاهرگرایان، برخی انواع توسل و شفاعت را مورد شبهه و انکار قرار دادهاند. تحقیق حاضر، دیدگاه دیوبندیه را درباره مشروعیت توسل و شفاعت بررسی کرده است.
خلاصه ماشینی:
"1 نقد و بررسی: البته در دو منبع فیض الباری و فتح الملهم که شمس سلفی به آنها استناد کرده است، چنین استدلالی یافت نشد، اما بر فرض وجود چنین استدلالی از سوی دیوبندیان و یا هر کسی دیگر، این شیوه استدلال ناتمام است؛ زیرا ارث نگذاشتن پیامبر6 و همینطور سایر پیامبران، اولا، ادعایی بیش نیست و مخالف آیات و روایات زیادی است که دلالت دارد پیامبران نه تنها ارث میگذاشتند، بلکه حتی اگر وارث مطمئنی نداشتهاند، از خداوند میخواستند که وارثی امین برای آنان قرار دهد.
یا به این معنا که تفاوت زندگی آنان با افراد بیایمان در این است که پیامبران و مؤمنان از اعمال نیک دنیویشان بریده نشدهاند و پیوسته آنها را انجام میدهند، برخلاف کافرانی که در دنیا و آخرت از مردگان به شمار میآیند، ولی از نظر عدهای دیگر، پیامبران و اولیای الهی واقعا از این دنیا رحلت کردهاند، اما آنان پس از رحلتشان نیز از قدرت تصرف عالی در امور عالم برخوردارند و از احوال مردم در دنیا آگاهی کامل دارند و حتی میتوانند در قالب بدن جسمانی درآیند و به صورت مکاشفه برای برخی مردم آشکار شوند.
سپس افزوده است که ابنتیمیه حتی این نوع از توسل به اعیان را نیز قبول ندارد؛ 2 زیرا به اعتقاد ابنتیمیه، توسل فقط در افعال جایز است، نه در اعیان؛ یعنی کسی حق ندارد به اسمای اولیای الهی متوسل شود، چه آن اعیان زنده باشند و یا از دنیا رفته باشند، بلکه فقط میتواند کارهای نیک آنان را واسطه پذیرش کارهای ناقص خود قرار دهد."