چکیده:
از زمان تحولات انقلابی موسوم به «بهار عربی» در کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال افریقا که منجر به سقوط حکومت های دیکتاتوری در برخی از کشورهای این منطقه و ایجاد ناآرامی در برخی دیگر از این کشورها شده است، ادبیات بسیاری در تجزیه و تحلیل این وقایع تولید شده که تقریبا در هیچ یک از این آثار، این انقلاب ها از منظر دیدگاه های نظری روابط بین الملل مورد بررسی و تحلیل قرار نگرفته است. همین خلا پژوهشی انگیزه اصلی نگارش این مقاله را ایجاد کرد تا از میان مهم ترین نظریه های موجود در روابط بین الملل، نظریه لیبرالیزم را از جریان اصلی و نظریه انتقادی و سازه انگاری را از میان جریان بازاندیش گرای این رشته به دلیل توان تحلیلی مناسب تری که در تجزیه و تحلیل این وقایع برخوردارند، انتخاب نماییم. در همین راستا در این مقاله به این نتیجه خواهیم رسید، در حالی که با الهام از نظریه لیبرالیستی روابط بین الملل این تحولات انقلاب هایی لیبرال - دموکراتیک و تحت عنوان بیداری ملی معنا می شود، سازه انگاران از آن به عنوان انقلاب هایی مذهبی تحت عنوان بیداری اسلامی و در نهایت پیروان نظریه انتقادی با الهام از نظریات چپ، این تحولات را با نام انقلاب های اجتماعی تحت عنوان بیداری انسانی - اجتماعی و یا طبقاتی معنا می کنند.
خلاصه ماشینی:
"( ٦٢ :٢٠٠٧ ,Philips) از آن جـا کـه سازهانگاری هنگام تبیین رفتار کنشگران بر اولویت متغیرهـای غیرمـادی و بـه طـور مشخص هنجارها، فرهنگ ، هویت و اندیشه ها تاکید دارد (گریفیتس ، ١٣٨٨: ٢٠٤) و از آن جا که مدلهای تحلیلی دولت محور جریان اصـلی روابـط بـین الملـل اهمیـت چندانی به آثار سیاسی جنبش های اجتماعی فراملی و فروملی مبتنیبـر هویـت هـای قومی، مذهبی و نژادی نمیدهند، میتوان با استفاده از مفروضات هستیشناسانه ایـن مکتب و با تاکید بر هویت ، بر نقش این مولفه ها در چرایی تحولات خاورمیانه بهـره برد و به این تحولات سیاسی، دیدگاهی اجتماعی داشت .
انقلابهای اجتماعی ناشی از منازعه عمودی قدرت میان طبقات فرادست و فرودست جامعه نیل به رهایی ایجاد وضع مطلوب سرنگونی ساختارهای سلطه آفرینش الگوهای تازهای از مناسبات اجتماعی بازصورتبندی مفهوم عدالت و مناسبات قدرت ایجاد نوعی نظم پسااستعماری در منطقه خاورمیانه نتیجه گیری با مروری بر آثار و ادبیات تولید شده پیرامون انقلابهای عربی که اخیـرا برخـی از کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال افریقا را دچار تحـولات سیاسـی عمیقـی کـرده است ، میتوان به این نتیجه رسید که تقریبـا در هـیچ یـک از ایـن آثـار، وقـوع ایـن تحولات از منظر نظریه های روابط بـین الملـل آن هـم بـه طـور مقایسـه ای صـورت نگرفته است و این مقالات بیشتر جنبه مفهومی و یا مروری دارنـد."