چکیده:
حکومت و ولایت بر مسلمین از بحثهای پر دامنهای است که دیرینهء آن به برپایی حکومت پیامبر بزرگ اسلام(ص)در مدینه باز میگردد. پس از رحت آن حضرت،حکومت و امارت به ناگزیر ادامه یافت و همزمان با آن بحثهای کلامی و فقهی میان اندیشمندان درگرفت.فرق گونهگون اسلام در رویارویی با یکدیگر و نیز در برخورد اندیشه با عالمان خارج از دین اسلام نظریات مختلفی ابراز داشتند که بسیاری از آنها پایههای تئوریک برخی حکومتها را تشکیل داد. 2Lبا این همه پیدایش انقلاب اسلامی در ایران در لزوم برقراری حکومت به شیوهء امروزین،ذهن دانشمندان را برانگیخت تا این بار نه فقط در نظر-که در مقام عمل-به موضوع بپردازند. در ماههای اخیر نیز گفتارهایی در باب حکومت در اسلام و نحوهء اعمال آن در جامعه طرح شد و اگرچه زمینهء پدیداری آنها سیاسی بود،این انگیزه را در ما ایجاد کرد تا باب ورود به بحث را از مدخل تئوریک آن باز کنیم.در اولین گام،کار را با میزگرد آغاز کردیم و سر آن داریم تا در شمارههای بعدی نیز با ارائهء مقاله، 3Lمصاحبه یا میزگرد،وجوه مختلف این موضوع اساسی را برای خوانندگان گرامی مجله تبیین کنیم.همین جا از صاحبنظران و متفکرانی که دستی در این مقوله دارند میخواهیم آثار خود را برای انتشار در مجله ارسال کنند. آنچه در این شماره میخوانید نظرات اساتید گرامی،حجج اسلام مهدی هادوی، محسن غرویان،داود فیرحی و آقای حسن ازغدی است که در جریان برگزاری یک میزگرد اظهار شده است.
خلاصه ماشینی:
"به عنوان مدخل بحث این سؤال را طرح میکنیم که آیا در دین بطور اعم و در اسلام بطور اخص حکومت و ولایت بر مردم یک مسأله ذاتی برای دین است و در متن احکام دین آورده شده یا امری عارضی و عرفی است؟ هادوی:برای پاسخ به این پرسش باید به جایگاه دین و مفهوم آن توجه کنیم.
از قرآن و روایات که بگذریم،حکمای سیاسی ما هم اخلاق را از سیاست جدا نکردند و فلسفهء اجتماع را از ضرورت تعاون جمعی و تشکیل مدینه برای نیل به کمالات،شروع میکنند و بر حفظ فاصله میان«مدینهء فاضله»از مدن جاهله، فاسقه و ضاله تأکید میکنند و جالب است که هر دو نوع فلسفهء سیاسی غربی(لیبرال و توتالیتر)را تحت عنوان«مدینهء احرار»و«مدینهء تغلیبیه»،جزء اقسام مدینهء جاهله میشمارند و وقتی از جامعهء مدنی دینی بحث میکنند،بزودی میپرسند که قلب اینجامعهء مدنی کجاست؟از رئیس اول و دوم مدینه سراغ میگیرند یعنی مباحث حقوقی مثل «مشروعیت»؛منفصل از مباحث فلسفی،کلامی و اخلاقی و منفصل از تعریف دینی«حق»و «حقانیت»و بدون تعریف اسلامی از«عدالت»و «سعادت»،قابل طرح نیست و لذا در تاریخ، همواره از دو نوع تمدن بشری،یکی مبتنیبر «اصالت کمال»و دیگری مبتنیبر«اصالت لذت» ،سخن گفته شده و تاریخ تمدنها دو قطبی است و دعوا هنوز هم ادامه دارد.
در جامعه اسلامی که مردم به جهانبینی اسلامی معتقدند فرض این است که مردم چیزی را قبول میکنند و قانونی برای (به تصویر صفحه مراجعه شود) *فیرحی:بعضی پرسشهایی که در مورد حکومت اسلامی مطرح میگردد درون فقهی است،حال آنکه جواب برون فقهی به آنها داده میشود به این ترتیب بسیاری از پرسشها،پاسخ پیدا نخواهد کرد.
او یک شورای ولایی اسلامی را مطرح میکند فقهای ما در ایران صریحا مسأله ولایت فقها در قضا را قبول دارند اما با ضمیمه کردن دلیل عدم جواز فصل حاکمیت را غیر قابل تفکیک میدانند و معتقدند وقتی که جزئی از ولایت متعلق به ولی فقیه است یعنی کل آن در حوزه اختیارات فقیه میباشد."