چکیده:
بحث برانگیزترین مکتب ادبی قرن بیستم، سوررئالیسم، باتمام تاثیراتی که در ادبیات جهان گذاشت، در ادبیات فارسی، بی سابقه و غریب نبوده است. تجربیات فراحسی عارفان وشطحیات آنان گویی سرچشمه های سوررئالیسمی بودند که قرن ها بعد در اروپا ظاهرشد. جستجوی عرفان در روح و جان آدمی، همان ژرف کاوی های سوررئالیسم در ذهن و ناخودآگاه انسان است. جلوه گاه حقیقت برتر هستی برای عارف دل و روح است و برای سوررئالیست عمق ذهن و ناخودآگاه، که بایدکشف شود. نتایج حاصل از سلوک طولانی مدت عرفانی و تلاش های کوتاه و زودگذر سوررئالیسم نیز تا مسیری می توانند با تسامح همگام تلقی شوند. اما اتکاء عرفان به اعتقاد اصیل دینی و عدم چنین اعتقادی در سوررئالیسم، غنای عرفان را در برابر سوررئالیسم آشکار می سازد. با وجود تشابهات و روابط نزدیک بین عرفان و سوررئالیسم، ورود عرفان در زندگی عملی عرفا، پویایی و رشد و تکامل شگفت آوری به آن بخشید که سوررئالیسم به دلیل کناره گرفتن از صحنه زندگی واقعی، از چنین امتیاز تضمین کننده ای محروم ماند.
The most debatable school of literature in twentieth century، Surrealism، by onsidering all of its influences on the world of literature، has not been ignored in ersian literature. It seems that the sursensuous experiences of Gnostics and their Shathyyat " are the origins of Surrealism، which appeared in Europe later. Seeking for Mysticism in human's soul، is as the same as seeking for Surrealism in the unconscious mind، which has used a lot from Frauid's ideas in this case. For Gnostic، the manifestation of the superior reality of the life are soul and heart، and for Surrealist it's the depth of mind and the unconscious mind، which should be discovered. The results of long-term mystical inspiration، and the short and transient struggles of Surrealist، to some extent، can be considered equal. But the gnostics' assurance to real religious believes، and the lack of such a belief in Surrealism، caused the Mysticism's wealth in comparing with Surrealism. By considering the close similarities between Surrealism and Mysticism، we can see that the entrance of Mysticism into the practical gnostics' life، led to it's growth and development. Surrealism has been deprived from this wonderful development because of its isolation from the real life.
خلاصه ماشینی:
"توجه تعالیم عرفان و تصوف به بعد معنوی هستی انسان و پرورش استعدادهای روحی او،باعث پیدایش اصول و موازینی در سپری کردن طریق کمال روحی شده که هرکدام به نوبۀ خود،به عنوان نسخهای کامل و همهجانبه در طول چندین قرن،محل مراجعه و استفادۀ طالبان و سالکان راه حق بوده است5این جنبه از عرفان اسلامی و بازتاب آن در آثار اندیشمندان و بزرگان عارف فارسیزبان،در مقایسه با سایر مکاتب عرفانی و شبه عرفانی6،با چنان شکوه و غنایی بر نهضتهای فکری جهان سیطره دارد که به هیچ وجه نمیتوان تأثیرات آن را در ادبیات،فرهنگ،هنر و فلسفههای بزرگ و مهم جهان نادیده گرفت.
این تعامل هنری بین شاعر و جهان،منجر به نگرش متفاوت به هستنی شده است؛چنانکه تمام عناصر نامتناسب آن در عین عدم هماهنگی،در جریان یک زندگی سوررئالیستی قرار گرفتهاند:تلسکوب به جای آسمان،رودخانههای زمین را مینگرد،شعله پیمان گل و گلبرگ به بار میآورد،پوشش پروانهها سخت است-سخت شبیه ابرها-چنین تناقضات و عدم تناسباتی بین کلمات(شن،تلسکوب،رودخانه)و ترکیبات(گلبرگهای شعله پیمان)،تشبیهات خاص زبان سوررئالیسم(پوشش سخت همچون ابر)و استعارهها و نمادهایی که ممکن است شاعر آنها را منظور کرده باشد،بلاغت ویژهای به شعر سوررئالیستی میبخشد که میتواند بیانگر و مشخصهای از سبک این مکتب قلمداد شود.
ک:همان صص 70-269)،اما باید توجه کرد که سوررئالیسم به جنبههای نسبتا مشترکی با عرفان پرداخته که رمانتیسم از آنها دور بود،و قواعدی برای خود تدوین کرده که حداقل چند مورد آن،معادلهایی در ادبیات عرفانی دارد.
به نظر میرسد نفوذ عرفان اسلامی از طریق ادبیات عرفانی(بویژه با آثار عطار و مولوی و حافظ)در اندیشه و هدف سوررئالیسم، با دخل و تصرف و به تناسب جامعۀ اروپایی در قرن بیستم،قابل مشاهده است و همین تغییر و تحولات و نیز فواصلی زمانی و مکانی،منجر به بروز تقابلات برجستهای بین این دو شده که سوررئالیسم را از زیرمجموعههای منشعب از عرفان بیرون آورده است."