چکیده:
انسان شناسی جایگاهی بنیادین در نظام فلسفی- الهیاتی توماس آکویناس ) (Thomas Aquinas و ملاصدرا دارد؛ به گونه ای که نقش برجسته و موثر آن را در ساختار تالیفی دو اثر اصلی «جامع الهیات»(Summa Theologiae) آکویناس و «اسفار» ملاصدرا به روشنی می توان دید و دریافت. بررسی تطبیقی نقش انسان شناسی با تاکید بر این دو اثر نشان می دهد که هر یک به طور مشابهی می کوشند تا آراء انسان شناختی را در چارچوب مجموعه ای از آراء متافیزیکی و در پیوند با دیگر حوزه های دانش ترسیم نمایند. در چنین منظومه معرفتی ای است که هم وجه هستی شناختی انسان به عنوان معلول/مخلوق تبیین شده است، هم مقام و موقعیت معرفت شناختی او در نسبت با خدا، خود و جهان. با این وصف، در مساله «سلوک» انسان به سوی خدا، هر دو فیلسوف و الهیدان به تبیین های مختلفی دست زده اند که حاصلش شکل گیری ساختار تالیفی متفاوت است، هر چند در نهایت و از منظری کل نگر مقصد و مقصودی یکسان را معرفی می نمایند. این اختلاف و اشتراک را در نحوه نفوذ و نقش مفاهیم و آموزه های بنیادین سنت مسیحی و اسلامی در نظام اندیشه آن دو می بایست جستجو کرد.
خلاصه ماشینی:
در این بین، انسانشناسی این دو متفکر برجسته آن گونه که انتظار میرود کمتر به بوتۀ تحقیق درآمده است؛ از این رو، در جستار پیش روی کوشش میشود تا دریچهای به فهم و بررسی پارهای وجوه متمایز و احیانا ممتاز این جزء بنیادین با تأکید بر جایگاه و نقش آن در ساختار تألیفی جامع الهیات آکویناس و اسفار ملاصدرا گشوده شود.
برای رسیدن به این هدف سعی میشود به این سؤالها پاسخ داده شود: جایگاه و نقش انسانشناسی در نظام فلسفی- الهیاتی آکویناس و صدرا، آن گونه که در دو اثر پیش گفته نمایان شده، چیست؟ همچنین، فیالجمله رابطۀ متقابل انسان شناسی با دیگر ارکان و آموزههای آن دو چگونه قابل ترسیم و توصیف است؟ سرانجام، آکویناس و صدرا به لحاظ تألیفی یا ساختار متنی چه معیاری را دربارۀ انسانشناسی لحاظ و اعمال کردهاند؟ برای یافتن پاسخی درخور به این سؤالها، در وهلۀ اول نگرۀ آکویناس و ملاصدرا به ترتیب گزارش شده، آنگاه در مقام مقایسه و مرحلۀ نتیجه گیری، پارهای ملاحظات بیان شده است.
شکل 1: الگوی کلی سازمان اندیشه در «جامع الهیات» (Te Velde, 2006: 18) اینک شایسته است بپرسیم چرا آکویناس در طرح کلیاش از خدا آغاز میکند، سپس به انسان میپردازد و در نهایت با مسیح به پایان میبرد؟ این را میدانیم که هدف اصلی توماس از تألیف و تدوین جامع، همان طور که پیشتر اشاره شد، به طور مشخص «شناخت خدا» است، چون به طور طبیعی هم و غم الهی دانی چون وی همواره خداست و اساسا به جهان از نظرگاه الهی مینگرد.
4- از سوی دیگر، رابطۀ سلوکی انسان به سوی خدا هم در جامع الهیات آکویناس و هم در اسفار صدرا به دو شکل متفاوت پرداخته شده است.