چکیده:
در نوشتار حاضر کوشش شده است، آثار دو شاعر معاصر ایرانی و عراقی، مهدی اخوان ثالث و بلند الحیدری، بررسی و وجوه شباهت آن ها بازنموده شود. بویژه آن که هم عصر بودن دو شاعر و نیز برخورداری از زمینه های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی مشترک، موجب شده است تا هردو شاعر در موقعیت های مشابه، رفتار و بیان های احساسی و زبانی بسیار نزدیک اختیار کنند. همسانی دو شاعر در جلوه های زیر برشمردنی است: 1- هر دو از ارکان مهم شعر نو در کشور خود محسوب می شوند. 2- سه دوره متمایز شعری را تجربه کرده اند. 3- ساختار شعری و درون مایه های مشترک در زمینه های بیان روایی، اشاره به اساطیر و افسانه های ملی، وزن و قافیه مشابه در بیان شعری، دارند. 4- بن مایه های مشترکی چون: اندوه، تنهایی، ناامیدی، راه، غربت، در شعر هر دو شاعر حضور تام دارد.
خلاصه ماشینی:
به بیان دیگر مجموعة ارغنون، مالامال از احساسات شورانگیز است و حتی در زمینهی سیاسی نیز با تقسیمبندی کلی و احساسی میان خوب و بد، دوست و دشمن، فقیر و غنی، دانا و نادان و… میکوشد صورت بندیهای پیچیدة اجتماعی و انسانی را تبیین میکند: تنهایی و عزلت طلبی: نه نغمهی نی خواهم و نه طرف چمنخواهم که به خلوتکدهای از همه دور غمهای موهوم: صدم غم هست اما همدمی نیست سیاهی و سکون دگرره شب آمد تا جهانی سیا کند نه یار جوان، نه بادة صاف کهنمن باشم و من باشم ومن باشم و من (اخوانثالث،1378: 306) وگر یک همدمم باشد، غمی نیست (همان، 1378: 275) جهانی سیاهی با دلم تا چهها کند (همان، 279:1378 ) عشق بیهویت ومنفعل: تو را با غیرمیبینم، صدایم درنمیآیدنشستم،بادهخوردم،خونگرستم،کنجی افتادم…چه سود ازشرح این دیوانگیها،بیقراریها دلم میسوزد و کاری زدستم برنمیآید تحمل میرود اما شب غم سرنمیآیدتومه بیمهری و حرف منت باور نمیآید (همان، 1378: 2-28) گریههای شبانه: همینازغم نه تنها چشمخون پالای من گریدنهچون شمعم کهشبگرید ولی آرام گیردروزمگر ابر بهار امشب غمی چون من به دل دارد که همچوننخل بارانخورده سرتاپای منگریدکهچشمم شب بهروز و روز برشبهایمنگریدکهمیخواهدبدینسانتاسحرهمپای من گرید (همان،1378: 283) برخلاف «ارغنون»، «دیوان خفقة الطین» به عنوان اولین مجموعه شعربلندالحیدری، از جنبة بیان ادبی و نوآوریهای شعری، جایگاه ویژهای به خود اختصاص داد، چنانکه بلافاصله او را در گروه نوگرایان و سنتشکنان شعر عرب جای داد.