چکیده:
برای واژه هرمنوتیک (Hermeneutics) در اثر کاربردهایی که پیدا کرده است، معانی متعددی وضع کرده اند. کاربران این واژه، باید معنی و مقصود خویش را از واژه هرمنوتیک به طور دقیق و روشن، بیان کنند. حوزه نقد و تفسیر آثار هنری بیشترین آسیب های نظری را به خاطر ابهام در استعمال واژه هرمنوتیک و معادل های آن همچون تفسیر، تعبیر و تأویل، دیده است. منتقدین و نظریه پردازان و متفکران، همواره این اصل را در مکتوبات خویش رعایت می کنند که : اگر معنی واژه ها در کاربردهای خود و مقصود کاربران از واژه ها، معلوم نشود، واقعه فهم به طور صریح و روشن اتفاق نمی افتد و علاوه بر این، مخاطبان مکتوبات، دچار بدفهمی متن می شوند و تفسیرهایی مخالف مقصود نویسندگان از متن، خواهند داشت. فهم و تفسیر پدیده ها از یکدیگر جدایی ناپذیرند. تا آن جا که بسیاری از متفکران برای فهم و تفسیر، ماهیتی واحد قائل شده اند. قابلیت های ذهنی انسان به گونه ای است که قادر است، برای هر پدیده ای، معناسازی کند یا درپی کشف معنای پدیده ها باشد. چنین قابلیتی را قابلیت های تفسیری نام نهاده اند. متن ها در تفاسیر، مفتوح می شوند. هدف تفسیر و فهم متن، وصول به معنای آن است. معنا، محصول فرایند فهم است. دازاین (Dasein) موجود مفسری است که دارای عالم است و ذاتا پدیده ها را تفسیر می کند. برای تفسیر متن، داشتن روش، الزامی است. متون، مفسرین را در یافتن روش های تفسیری، هدایت می کنند. و به عبارتی : متون، هادی مفسراند برای تفسیر! بررسی تعاریف هرمنوتیک و تحلیل ماهیت فرایند تفسیر برای هر پژوهشگری، ضروری است. زیرا تفسیر با معرفت شناسی و هستی شناسی ربطی ذاتی دارد و علاوه بر این، تفسیر در عالم هنر، به صورت نقد هنری ظاهر می شود. پرسش از چیستی هرمنوتیک و بررسی کلیات مسائل مربوط به تفسیر، درون مایه این مقاله است.
خلاصه ماشینی:
"اگر موضوع تفسیر، اثری هنری باشد، این نکته بسیار اهمیت دارد که : هنرمند، نقشی اصلی و اساسی در ایجاد ساختار هنری و متن دارد، اما پس از تحقق متن یا اثر هنری، موجودیت تحقق یافته، قائم به ذات و مستقل از هنرمند و نیت او، دارای معناست یا امکانات بالقوه ای از معانی را در درون خود دارد، مفسر با رویکرد به متن، معنا یا معانی را از متن دریافت می کند و چیزی به نام نیت هنرمند یا مولف، فاقد موضوعیت، در تفسیر متن است.
(تعریفات) ابن رشد گوید :تأویل عبارت است از اینکه مدلول لفظ را از حقیقت به مجاز تبدیل کنند به نحوی که این تبدیل بر خلاف عادت جاری در زبان عربی نباشد، مثلا تسمیه چیزی به شبیه آن، یا سبب آن، یا لاحق آن، یا مقارن آن و اشیایی از این قبیل که در تعریف انواع سخن مجازی متداول است، جایز نیست (فصل المقال)؛ و اگر چنانچه بعضی گفته اند شریعت، به موجب اختلاف سرشت مردم و استعداد آنها در تصدیق به حقایق، دارای ظاهر و باطنی باشد بناچار متن کتاب مقدس را باید به طریق تأویل، از دلالت ظاهری به دلالت باطنی تبدیل کرد.
[قبلی : 226] دیوید کوزنزهوی درهیدگر و چرخش هرمنوتیکی با اشاره به کتاب گادامر نوشته است : گادامر در کتابش حقیقت و روش (1960) هرمنوتیک را به مثابه ی کنشی فلسفی تعریف می کند که مسئله مرکزی اش این است : چگونه فهم ممکن می شود؟18 [کوزنزهوی، 1377 : 341] هوی در مورد تأویل و فهم چنین توضیح می دهد : فهم را نباید به عنوان فعالیتی ذهنی که از تأویل متمایز است، در نظر گرفت."