چکیده:
نسبی گرایی فرهنگی دیدگاهی است که حقایق مطلق اخلاقی را نفی می کند و بـر آن است که ضوابط و هنجارهای اخلاقی در چارچوب فرهنگ ها شکل می گیرنـد و فقط در این چارچوب ها و تنها برای کسانی که به این فرهنگ ها وابسته انـد و آن را شکل داده اند معتبرند و دیگران نیز باید فاعل ها، هنجارهـا و نهادهـای اخلاقـی را فقط با نگاه به این چارچوب ها ارزیابی کنند و هر گونه تلاش جهـت ارزش گـذاری افراد و رفتارهایشان با تکیه بر ضوابط مستقل نوعی خودشیفتگی ، مداخله و تحمیل نابجا و ناموجه ارزش گذاران است . در این مقاله ، پس از اشاره بـه مراحـل تـاریخی شکل گیری این رویکرد، به طرح دلایل حامیان آن خواهیم پرداخت و سـپس آن را نقد کرده و برخی لوازم ناپذیرفتنی آن را برمی شمریم .
خلاصه ماشینی:
امـا نسـبی گرا وجـود ارزش های عینی و ضوابط و اصول اخلاقی مستقل را منکر است و یا بـر آن اسـت کـه ایـن ضوابط در فرهنگ ها شکل می گیرنـد، و از ایـن رو در ارزیـابی افـراد بایـد بـه چارچوب هـای فرهنگی ای که به آن متعلق اند توجه کرد و یا به شکلی افراطی تر معتقد اسـت هـر کـس بـه تنهـایی ارزش هـا و هنجارهـای خـاص خـود را برمـی گیـرد و بـد و خـوب را بایـد در ایـن چارچوب های فردی تعریف کرد.
بـا ایــن همــه آنچـه در عمــل بیشــترین تــأثیر را در گســترش نســبیت اخلاقی داشته نه این گونه مدافعات فلسفی اسـت ، بلکـه همـان گونـه کـه گفتـه شـد، گسـترش اطــلاع از گونــه گــونگی فرهنگ هاســت و در ایــن مــورد مردم شناســان بیشــترین نقــش را داشـته اند و در غیـاب گـزارش هـای آنهـا کمتـر کسـی انگیـزه لازم جهـت دفـاع از نسـبیت را پیـدا مـی کـرد و شـاید چـون گذشـته نسـبیت اخلاقـی در حیطـه محافـل آکادمیـک محـدود می ماند.
رویکـرد نسبی گرایان نیـز بـه ایـن گـروه اخیـر شـبیه اسـت : آنهـا ماننـد همـه ایـن گروه هـای یادشـده منکر واقعیات اخلاقی اند، امـا بـرخلاف امثـال احسـاس گرایـان گزاره هـای اخلاقـی را نـه بیـان رویکردهای فاعـل ، بلکـه بیـان هنجارهـای رایـج در جامعـه مـی داننـد؛ دزدی خطاسـت یعنـی فرهنگی که من بـه آن تعلـق دارم دزدی را بـد می دانـد، پـس ایـن گـزاره دارای ارزش صـدق است و از ایـن رو نسـبی گـرا شـناخت گراسـت .