چکیده:
مفهوم خدا جوهرة اصلی و بنیادیترین مفهوم در بسیاری از متون مقدس از جمله اوستا است. در این گونه متون، صفات و ویژگیهای خداوند از طریق اسماء و نامهایی بیان شده است که هر یک معرف جنبهای از وجود خداونداند. در اوستا نیز خداوند با نامهای متعددی چون اهورامزدا که معرف بالاترین خرد و یکتایی کامل اوست، و نیز صد و یک نام دیگر خوانده شده است. اهورامزدا در گاهان خداوند خرد است که گیتی و مینو را به وسیلۀ آن میآفریند. بدین سبب جهان هستی که سراسر نیکویی است، فعل او بهشمار میآید، اما او بیکرانه و نامحدود، و گیتی کرانهمند و محدود است. اهورامزدا قائم به ذات است و امشاسپندان که جلوههای او هستند، قائم به او میباشند. به این ترتیب، آفرینندگی و فزونی بخشی، اقتضای ذات اهورامزدا به شمار میآید که از طریق سپنته مینیو که خرد مقدس و هستیبخش اوست، به ظهور میرسد. در این پژوهش کوشش بر آن است که با بررسی نامهای خداوند در اوستا و تفاسیر آن، صفات و ویژگیهای اهورامزدا از دیدگاه دین مزدایی تبیین شود.
خلاصه ماشینی:
"9 هر چند به نظر میرسد که گیرتز مؤلفۀ اساسی دین را نماد میداند، اما در واقع از دیدگاه او نمادهای دینی به وجود Religion as a cultural system Islam observed منظور گیرتز از خلقیات، حالت، طبیعت و کیفیت زندگی، شیوههای اخلاقی و حس زیباییشناختی است.
3 افزون بر این، گیرتز این ادعای روش پوزیتیویستی دورکیم مبنی بر آن که پدیدههای علوم انسانی را باید به مثابة اشیاء در نظر گرفت و بدون پیشداوری و پیشفرض آنها را مورد بررسی قرار داد، نیز رد کرد و اظهار داشت که نمیتوان با ذهنی خالی به تحلیل پرداخت، بلکه باید چیزی در ذهن باشد که با آن پدیدهها را تحلیل کرد.
با توجه به این گفتۀ وی که نمادهای دینی معانی خود را از نقششان در زندگی روزمره میگیرند نه از روابط ذاتی درون خود، به نظر میرسد که گیرتز هنگام تفسیر کنشهای فرهنگی به گونهای ساختارگرا عمل کرده است، اما به ساختارگرایی میان خود نمادها، یعنی به روابط درونی آنها توجهی نشان نداده است.
1 با توجه به آنچه آمد، به نظر میرسد که گیرتز ساختار نمادین دین را میپذیرد، اما بر این باور است که برای تفسیر نمادهای دینی نباید تنها به روابط درونی این نظام نمادین توجه داشت، بلکه باید آنها را بر حسب نقشی که در زندگی روزمره برای مؤمنان ایفا میکنند، تفسیر کرد."