خلاصه ماشینی:
"مفهوم و گستره در ابتدا بحث را با این پرسش آغاز میکنیم که مدیریت عملکرد چیست؟ آیا راهبردی کلان است؟ یک نظام به حساب میآید؟ آیا یک فرآیند است؟ یا آنکه روش یا ابزاری مدیریتی به شمار میرود؟ شاید بهتر باشد این پرسشها اندکی تفصیلیتر مطرح شود که آیا مدیریت عملکرد راهبردی جامع و یکپارچه است که تمام عناصر و ویژگیهای سازمان از جمله سیاستهای منابع انسانی، خردهنظامهای فرهنگ سازمانی، سبک مدیریت و ارتباطات درونی را در تعامل با یکدیگر ملحوظ میدارد؟ آیا مدیریت عملکرد فرآیند مدیریت افراد، گروههای کاری و واحدهای سازمانی برای نیل به عملکرد مطلوب به گونهای است که با تبیین اهداف مشترک، رویکردهای مناسب رهبری و هدایت کارکنان به تحقق اهداف منجر شود؟ آیا میتوان مدیریت عملکرد را یک نظام تلقی کرد که در آن با تعیین اهداف و تأمین نهادههای لازم در ابتدای آن و سپس تبیین مسیرها و فرآیندهای انجام کار، سرانجام بروندادی به شکل عملکرد دلخواه دریافت شود؟ مدیریت عملکرد آیا یک روش مدیریت نظاممند منابع است که منجر به کسب نتایج مطلوب در حداقل زمان ممکن میشود؟ و سرانجام آیا مدیریت عملکرد را میتوان ابزاری برای استقرار یک سامانه اداری نتیجهگرا تلقی کرد که در آن، کارکنان نسبت به اعمال مدیریت قوی و کارآمد احساس اطمینان کنند؟ تأملی کلی در این باره نشان میدهد که پاسخ تمام پرسشهای یادشده مثبت است و میتوان گفت به رغم تفاوتهای ظاهری در تعاریف، مدیریت عملکرد از زاویههای گوناگون نگریسته شده است؛ در عین حال، مرور این تعاریف مشخص میکند در همه آنها سه عنصر هدفمندی، سازماندهیو مدیریت (منابع انسانی به طور اخص) و نتیجهگرایی محور مدیریت عملکرد قرار گرفته و الزاما به تمام سطوح و لایههای سازمان، گروههای سازمانی و افراد تعمیم مییابد."