خلاصة:
بر اساس قواعد فلسفی حکمت متعالیه، به ویژه در باب حرکت جوهری و نفس شناسی، بازگشت به زندگی دنیوی پس از مرگ امری دور از نظر است؛ از این رو، ابطال تناسخ در شبکه مفاهیم صدرایی امری آسان یاب خواهد بود، به ویژه زمانی که قاعده امتناع تراجع را در نظر بگیریم. اما وقتی به نصوص دینی اسلامی رجوع کنیم نوعی از بازگشت به زندگی دنیوی را می بینیم که غیر از تناسخ است و عموم مسلمانان، به ویژه شیعیان به آن معتقدند مانند احیاء مردگان و رجعت دسته ای از نفوس بشری در آخرالزمان که از باورهای شیعه است. در نگاه اول تبیین این اعتقاد بر اساس مبانی صدرایی و تفکیک آن از تناسخ به گونه ای که دلایل ابطال تناسخ شامل این اعتقاد نشود کار بسیار دشواری جلوه می کند اما برخی صدراییان مانند علامه طباطبایی به این مسئله پرداخته اند و به عنوان یک حکیم صدرایی ضمن حفظ مبانی فلسفی حکمت متعالیه می کوشند با تفکیک میان موت طبیعی و موت اخترامی این اعتقاد را تبیین و اشکال های وارد بر آن را رفع کند
ملخص الجهاز:
دانشيار گروه فلسفه و کلام اسلامي دانشگاه امام صادق (تاريخ دريافت : ۹١/٥/١۲؛ تاريخ تصويب : ۹١/۹/۲٠) چکيده بر اساس قواعد فلسفي حکمت متعاولييژه ه، بده ر باب حرکت جوهري و نفس شناسي ، بازگشت به زندگي دنيوي پس از مرگ امري دور از نظر است ؛ از اين رو، ابط ال تناسخ در شبکه مفاهيم صدرايي امري آسان ياب خواهد بود، به ويژه زماني که قاعده امتناع تراجع را در نظر بگيريم .
. چگونه مي توان قاعده امتناع تراجع را با اين عقيده سازگار کرد؟ از لحاظ فلسفي چگونه مي توان ميان »رجعت « برآمده از احاديث و پديده موهوم تناسخ تفاوت گذارد؟ آيا ادله اي که ملاصدرا براي ابط ال تناسخ آورده است ، خدشه اي به »رجعت « وارد نمي کند؟ آيا حکيمي از شمار صدرايي انديشان به اين موضوع پرداخته است ؟ صدرالمتألهين خود به عنوان يک شيعه رجعت خاص آخرالزمان را مي پذيرد و روايت هاي بسيار را دليل بر صحت اين اعتقاد مي داند.
اما درباره بازگشت نفس به بدن دنيوي در نشئه دنيا ابتدا اشکال را به طور دقيق و شفاف تقرير مي کند، و از کلي گويي در تقرير اشکال مانند اينکه گفته شود اشکال »بازگشت از فعليت به قوه« مط رح است پرهيز مي کند، بلکه ايشان مشخص مي کند که بازگشت از فعليت به قوه دقيقا »از چه فعليتي به چه قوهاي« در زمينه رجعت مي تواند مشکل زا گردد.