خلاصة:
این پژوهش به بررسی دیدگاه غزالی و مولوی در مورد تاویل می پردازد؛ نخست معنای لغوی و اصطلاحی تاویل و موارد آن در قرآن کریم مورد بررسی قرار گرفته، سپس قوانین تاویل، شرایط موول و مساله تاویل مجاز و غیرمجاز و تفسیر به رای به بحث گذاشته شده و نشان داده شده است که غزالی به رغم رساله هایی که در رد باطنیه و اسماعیلیه نوشته، در فهم متون متاثر از رویکرد تاویل گرایانه آن ها است. بخش سوم مقاله به دیدگاه تاویل گرای مولوی می پردازد که برمبنای آن تاویل در سه سطح تاویل آیات و احادیث، رمزها و نشانه ها و اصطلاحات عرفانی صورت گرفته است. بخش چهارم مقاله، درباره مقایسه دیدگاه های غزالی و مولوی درباره تاویل و قوانین آن، تاویل قرآنی و کلامی، شرایط و دلایل تاویل، تاویل مجاز و غیرمجاز و قراین تاویل است که اندیشه تاویل گرای مولوی را در تاویل های صوفیانه غزالی تاحدودی متاثر از او نشان می دهد.
This article seeks to study Rumi’s and al-Ghazali’s approaches to ta’wil
(text interpretation). First, literal and figurative meanings of ta’wil are
explained, and its manifestations in the Holy Quran are investigated. Then,
its rules, characteristics of interpreter, legitimate and illegitimate
interpretation, as well as tafsir (exegesis) are discussed. Moreover, al-Ghazali
is shown to be under the influence of Batiniyah and Mu’tazilah when
interpreting texts while he is known to be a formidable opponent of their
beliefs. Then, Rumi’s approach to ta’wil is addressed and shown to cover
ta’wil at three stages, including the Quranic verses and hadiths, signs, and
mystical expressions. Finally, Rumi’s and al-Ghazali’s approaches are
compared. The results indicate that Rumi’s approach to ta’wil is somehow
similar to al-Ghazali’s.
ملخص الجهاز:
هـم مولوی در مثنوی و هم غزالی در آثار خود بحثی مفصل در باب تأویـل مجـاز و غیـر مجـاز و شـرایط آن دارند؛ البته دیدگاههای غزالی در باب قانون تأویل نسبتبه مولوی بسیار منسجمتر و علمیتـر اسـت زیـرا مولوی به هرچیز از بعدی معرفتشناسانه مینگرد «برای مولوی متن فقط یک اثر نوشتاری یای گفتاری نیست، بلکه کل عالم هستی یک متن است که باید به تفسیر و فهـم آن نایـل شـد؛ بـهبیـاندیگـر همـة موجودات جهان آفرینش از خدا و جهان گرفته تا حیات انسان بهعنوان یک متن برای موالنا قابل مطالعـه و تفسیر و تأویل است» (نصری، 4231، ص 121) اما غزالی که حتی تا آخر عمر هم تفکـری فلسـفی بـر اندیشههای صوفیانهاش موج میزند، بیش از آنکه تأویل را در بستری عارفانه مطرح کند، با نگرشی دینی با آن برخورد میکند و بیشتر در پـی آن اسـت کـه بـرای تأویـل قـانونی وضـع کنـد تـا معیـاری بـرای خوانشهای درست و نادرست از متن میباشد؛ به بیانی دیگر، غزالی به بحث تأویل از بیرون مـینگـرد و هدفش از وضع قانون تأویل ایجاد نظامی مشخص است که راه هرگونه فهم غیـرمنطقـی از متـون را بـر مخاطبان سد کند.
غزالی در دورة دوم که به «تصوف» متمایل شد و دغدغة او از رجوع از ظاهر هـر متنـی بـه بـاطن آن بود، مبنای جهانشناختیاش را تمایز بین دو جهان غیب و شـهادت و تـوازی ایـن دو عـالم مـیدانسـت (غزالی، 3031، صص 21-01) شیوة تأویل غزالی در دورةدوم شبیه شـیوة عرفـا در تأویـل متـون و امـور عالم امکان است.