خلاصة:
ادبیات و مخصوصا شعر، بازتابی از اوضاع سیاسی، اجتماعی هر دوره تاریخی است. هر چه شاعر، به جامعه نزدیکتر و با مردم عصر خویش، پیوستهتر باشد، دست نقادان و تحلیلگران، برای بررسی اوضاع فرهنگی آن عصر، بازتر است. شعر انقلاب اسلامی، بیش از هر زمانی، زبان مردم و ترجمان احساسات آنان است. شعر انتقادیای که در این دوره شکل میگیرد و معایب و کمبودهای جامعه و حکومت در آن مطرح میشود، آرمانها و انتظارات مردم از انقلاب را بیان میدارد.نگارندگان، در این مقاله، در پی آنند که با بررسی اشعار شاعران انقلابی در دهه اول انقلاب اسلامی، مسائلی را که مورد انتقاد واقع شده است بر اساس میزان اهمیت، مشخص نمایند. شاعران انقلاب، بیشتر به مسائلی در حوزه انتقادهای اجتماعی و اخلاقی و پس از آن، به انتقاد از معایب سیاسی دوره مورد مطالعه پرداختهاند.
Literature and especially poetry reflect political and social conditions of each historical era. The closer and the more intimate the poet is with his people, critics have more options to study cultural conditions of that era. More than ever, poetry of Islamic revolution of Iran is people's tongue and relates their feelings. Critical poetry formedin this era relating society's and state's shortcomings and flaws, utters people's expectations and their aspirations of Islamic revolution. Studying poems by revolutionary poets of the first decade of Islamicrevolution, authors of this article are about to determine criticized issues in order of importance. Poets of revolution have dealt more with issues in the field of social and ethical criticisms and then they criticized political flaws of the era studied in this article.
ملخص الجهاز:
نگارندگان، در این مقاله، در پی آنند که با بررسی اشعار شاعران انقلابی در دهه اول انقلاب اسلامی، مسائلی را که مورد انتقاد واقع شده است بر اساس میزان اهمیت، مشخص نمایند.
او اعتقاد دارد که در دوران شاهنشاهی، با اینکه ظرفیت پیشرفت و تعالی مردم فراهم بود ولی نظام، شرایطی را به وجود آورده بود که ترس بر مردم غالب شده، آنان را یارای هیچ فعالیتی نبود: پیش از تو آب، معنی دریا شدن نداشت شب مانده بود و جرئت فردا شدن نداشت بسیار بود رود در آن برزخ کبود اما دریغ زهره دریا شدن نداشت در آن کویر سوخته، آن خاک بیبهار حتی علف اجازه زیبا شدن نداشت گم بود در عمیق زمین شانه بهار بیتو ولی زمینه پیدا شدن نداشت دلها اگرچه صاف ولی از هراس سنگ آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت چون عقدهای به بغض فرو بود حرف عشق این عقده تا همیشه سر وا شدن نداشت (هراتی، 1368: 82) یکی از مسائلی که سبب میشد شاعران انقلاب، از دوران شاهنشاهی انتقاد کنند، ظلم موجود در جامعه آن دوران بود.
(کاکایی، 1376: 138) این مضمون، در سراسر دهه مورد مطالعه، در اشعار شاعران انقلاب وجود دارد؛ البته پس از جنگ، بیشتر خود را نشان میدهد و در دهه دوم انقلاب، به یکی از مضامین کلیدی در شعر شاعران انقلابی و مذهبی تبدیل میشود.