خلاصة:
این مقاله با اتکا به نظریه ها ی نقش، دلایل و مکانیزم تاثیر جامعه را بر فرد بررسی می کند. بر اساس این نظریه ها، افراد با اشغال موقعیت های گوناگون، با انتظارهای مشخصی روبه رو می شوند. فرد در برابر انتظارهای موجود دو راه مشخص پیش رو دارد: 1. پذیرش، 2. عدم پذیرش و درنتیجه تنبیه و طرد. افراد برای فرار از تنبیه و طرد اغلب راه اول را می پذیرند که به معنای گردن نهادن به خواسته های جمع است. اما حاکمیت جامعه از راه موقعیت ها بر افراد فقط منحصر به مورد اول نیست؛ بلکه جامعه از راه در اختیار گذاشتن فرصت های ساختاری (حقوق و امتیازات و امکانات و شرایط نقشی) که برای هریک از موقعیت ها متفاوت است، بر اعمال افراد و کیفیت آن سلطه می یابد و باعث شکل گیری آن در مسیرهای مشخص می شود. تضادهای نقشی و نوع و کیفیت روابط افراد در مجموعه های موقعیتی نیز همین پیامد را به همراه دارد.
ملخص الجهاز:
"اما حاکمیت جامعه از راه موقعیت ها بر افـراد فقـط منحصـر بـه مـورد اول نیست ؛ بلکه جامعه از راه در اختیار گذاشتن فرصت های ساختاری (حقوق و امتیـازات و امکانـات و شرایط نقشی ) که برای هریک از موقعیت ها متفاوت است ، بر اعمال افراد و کیفیت آن سلطه می یابـد و باعث شکل گیری آن در مسیرهای مشخص می شود.
هرچند این مفـاهیم و نظریـه هـای حامـل آن برخـی مشکلات قدیمی بشر را در فهم پدیدههایی چون چرایی شکل گیری جامعـه و نظـم اجتمـاعی حل کرد، از سوی دیگر موجب بروز معضـل نظـر افراطـی حاکمیـت جامعـه بـر فـرد و عـدم کنشگری فرد در برابر جمع شد؛ به گونه ای که دلایل کنش اجتماعی فـرد و عمـل هماهنـگ بـا انتظارهای اجتماعی ، موقعیت اشغالشده و نقش های محول و محقق دانسته شـد.
اما موقعیت و نقش فقط از این راه بر کنش فرد مؤثر نیسـت ؛ بلکـه جامعـه از راه در اختیار نداشتن فرصت های ساختاری مشخص برای هر موقعیت (حقوق و امتیازات و امکانـات و شرایط نقشی )، پایگاه و سبک زندگی و رفتار دارندة آن موقعیـت را نیـز مشـخص مـی کنـد.
از سوی دیگر، مجموعه روابطی که فرد پـس از اشـغال موقعیـت بـا افـراد مجموعة موقعیتی خود پیدا می کند (به دلیل تغییر نـوع و کیفیـت روابـط ) بـه همـراه تضـادهای نقشی - که نتیجة انتظارهای متفاوت و متضاد از فـرد و موقعیـت هاسـت - از عوامـل دیگـر در شکل دهی به کنش های اجتماعی افراد است ."