خلاصة:
موضوع مورد بررسی در این پژوهش، «مهدویت و آیندهپژوهی» است که به بررسی مفهوم مهدویت و آیندهپژوهی و روابط موجود میان آن دو و نیز کارکردهای هر یک پرداخته است. از آنجا که آیندهپژوهی به شناخت یا مطالعه آیندههای ممکن و مطلوب جامعه میپردازد، میتوان براساس شناخت گذشته و شرایط کنونی، آیندههای ممکن و محتمل جامعه را تخمین زد. این بحث در جوامع اسلامی از جایگاه خاصی برخوردار است؛ زیرا از منظر دینی، آیندهسازی در ظهور امام منتظر( پاسخی روشن و جامع به پرسشهای فطری و بنیادین بشر در خصوص زندگی مطلوب و آرمانی آینده است. با وجود برخی تفاوتها که در پیش فرضها، مسئلهها و غایات، میان آیندهپژوهی و مهدویت پژوهی است، تشابهات موجود میان آن دو، نسبتی تفصیلی را موجب گشته که امکان تعامل متقابل و تنگاتنگی را با حفظ استقلال معرفتی و روشی آنها فراهم میآورد.
The under-investigation subject in this research is Messianism and futurology which examines the concepts of Messianism and futurology and the relationship between them and also their functions. Since futurology examines the knowledge or the study of possible and desired future of a society، we can estimate the possible future of a society based on understanding of the past and conditions of the present time. This issue has a special place in Islamic societies، because in religious perspective، forming future in the appearance of the Expected Imam is a clear and comprehensive answer to the natural and fundamental questions of human in relation to the desirable and aspirational life of future. Despite some differences in assumptions، questions and goals between futurology and Messianic studies، similarities between them has caused a detailed ratio which provides the possibility of close and mutual interaction with maintaining their epistemic and methodic independence of each other.
ملخص الجهاز:
"براین اساس، مسلمانان در پیگیری آموزهها و معارف اسلامی با چشمانداز روشن و مشخصی دربارۀ آینده روبهرو هستند که مبتنی بر آن، خاستگاه و سرنوشت نهایی نیروهای فعال در تاریخ زندگی بشر توضیح داده میشود و مطالعۀ آن، شکل دهندۀ حوزهای است که میتوان از آن به عنوان آیندهپژوهی دینی یاد کرد (آئین،1390: 109).
مصداق کامل جامعه مطلوبی که قرآن و روایات آن را ترویج میکنند؛ در عصر ظهور محقق میگردد؛ اما نباید به عنوان مجموعه شناختهایی نگریسته شود که تنها ترسیم کنندۀ وضعیت آینده جهان است و با وضعیت کنونی جوامع هیچ نسبتی ندارد؛ یعنی اگر الگوپذیری از چنین جامعهای به صورت یک فرهنگ درآید و همه ارکان جامعه، خود را نسبت به شناخت ویژگیهای آرمانی آن موظف بداند، آنگاه معنای واقعی انتظار تحقق مییابد.
بر این اساس، با توجه به سطوح کلان آینده نگری دینی که همان «آیندهپژوهی قدسی» است و چشماندازی روشن از فرجام جوامع انسانی و دورنمایی شفاف از فرجام هستی ارائه میدهد و ما را به هوشیاری و دقت بیشتر و فعالیت مؤثرتر برای ساختن دنیایی مبرا از هرگونه ظلم و نابرابری و مملو از صلح و صفا و عدالت و سعادت فرا میخواند؛ و همچنین سطح خرد آینده نگری دینی که ناظر به سنتهای اجتماعی است (چرا که این دو سطح در تعامل با یکدیگر هستند)؛ آری، با توجه به موارد مذکور، میتوان جامعه را در راه رسیدن به شرایط مطلوب و آرمانی یاری و شرایط تحقق آرمانهای الاهی را در جامعه فراهم کرد."