خلاصة:
در این مقاله، هدف نگارنده این است که گزارههای اصلی ماکس وبر در کتاب اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری مشخص شود و پس از آن نکات مورد توجه به صورت انتقاد مطرح شود. در کتاب با جملهها و استدلالهایی جزئی روبهرو میشویم که در گام اول با ادعای کلی مطرحشدة وبر متناقض یا متضاد به نظر میرسند و یا به نوعی آن را محدود میکنند و از دایرة شمول آن میکاهند. به این معنی که وبر ادعا کرده است که باورهای مذهبی کالوینی، از طریق تجاذب و رشد روح سرمایهداری، تسهیلکنندة پیدایش و رشد نظام سرمایهداری غربی شدهاند، اما در برخی از جملهها و استدلالها مواردی به چشم میخورد که به نظر میرسد این رابطه همیشه برقرار نبوده است. در این مقاله سعی میشود به طور خلاصه برخی از این مضامین مرور و جایگاه آنها در زمینۀ کلی استدلال وبر یافت شوند و با دقت بیشتری دربارة آنها اظهار نظر شود. نکتة دیگر اینکه در تحلیل وبر مؤلفة «زمان» نقش مهمی دارد و نباید بدون درنظرگرفتن آن به ارزیابی پرداخت؛ یعنی باید توجه داشت که روحیة سرمایهداری و اخلاق پروتستانی به طور همزمان با هم وجود داشتند و تعامل و تجاذب بین این دو عامل برقرار بوده است. بدون درنظرگرفتن این نکته برخی از خوانندگان در دام این اشتباه میافتند که محقق دچار خطای منطقی شده و گاه و بیگاه علت را معلول فرض کرده است. وبر در مواضع متعددی از کتاب، عبارتهایی نوشته است که شبهۀ اندیشة تکعلتی را بزداید؛ چه آن تکعلت مادی باشد و چه علل ذهنی و فرهنگی. به نظر نگارنده، اگر محتوای کتاب با ترتیب کاملا منطقی بازنویسی شود، تا حد بسیاری از ابهام آن کاسته خواهد شد.
ملخص الجهاز:
همچنین ، صراحتا بیان می کند که : «بنابراین فقـط بـه تعیـین یکـی از علـل رشـد سرمایه داری می پردازیم و مناسبات علی مهم تـرین ادیـان و حیـات اقتصـادی و قشـربندی محیط آن ها را تا جایی که بتوان با توسعۀ غربی مقایسه کرد دنبال می کنیم ، زیرا فقط در این صورت است که می توان عناصر خاص اخلاق اقتصادی ادیان غربی را در مقایسه بـا سـایر ادیان مورد ارزشیابی علی قرار داد».
همچنین ، آمار وابستگی مـذهبی تقریبـا در هـر جـا کـه سرمایه داری توانست توزیع اجتماعی جمعیت و ساختار شغلی جامعه را تعیین کنـد، مؤیـد این امر است ، اما نباید این نکته را نادیده گرفت که رهایی از سنت گرایـی اقتصـادی بـدون شک عاملی است که قداست سنت مـذهبی را ماننـد قداسـت همـۀ مراجـع سـنتی بسـیار تضعیف می کند [٤٤]؛ چنان چه پروتستان های آلمانی امروزه جذب زندگی اجتماعی شده اند و اقشار مرفه آن ها نسبت به مذهب کاملا بی تفاوت اند [٤٨].
ایـن نکته که فرد باید در زمان مرگ صاحب پول و مال وافر باشد و ایـن یگانـه هـدف زنـدگی شغلی است ، برای انسان ماقبل سرمایه داری تبیین پذیر نیست مگر این که بـه منزلـۀ غریـزه ای ناسالم و بی ارزش و تحقیرآمیز تلقی شود [٧١]، اما سبک زندگی صاحب کار سـرمایه داری با نوعی گرایش زاهدانه مشخص می شود [٧٠].