خلاصة:
در بیش تر برهان های وجودی مدرن، مقدمه ای هست که آن را مقدمه «امکان پذیری» می خوانند و محتوای آن این است که «وجود هستنده کامل امکان پذیر است» یا به عبارتی «چنین نیست که وجود هستنده کامل محال باشد». در این مقاله، نخست به اختصار خوانش های نورمن ملکم، چارلز هارتسهورن، و آلوین پلانتینگا که از خوانش های مدرن برهان وجودی در اثبات وجود خدا محسوب می شوند عرضه می شود و سپس مقدمه امکان پذیری که مهم ترین مقدمه در این خوانش هاست، مورد بررسی بیش تر قرار می گیرد و برخی از انتقادهای وارد به آن مطرح می شود. هدف از این بررسی، نشان دادن این نکته است که مقدمه یادشده علی رغم این که بدیهی می نماید، می تواند مشکلاتی برای برهان به وجود آورد
ملخص الجهاز:
در این مقاله، نخست به اختصار خوانشهای نورمن ملکم، چارلز هارتسهورن، و آلوین پلانتینگا که از خوانشهای مدرن برهان وجودی در اثبات وجود خدا محسوب میشوند عرضه میشود و سپس مقدمة امکانپذیری که مهمترین مقدمه در این خوانشهاست، مورد بررسی بیشتر قرار میگیرد و برخی از انتقادهای وارد به آن مطرح میشود.
پلانتینگا ادعا میکند که این برهان جالب یک نقص آزاردهنده دارد: آنچه این برهان واقعا نشان میدهد نتیجهای نیست که ارائهدهندگانش ادعا میکنند، بلکه نتیجهاش این است که اگر کاملترین موجود ممکن، امکانپذیر باشد (ایدة آن سازگار باشد) و اگر این ایده وجود ضروری را نیز دربر بگیرید، آنگاه میتوان ادعا کرد که موجودی هست که در همة جهانهای ممکن وجود دارد و در برخی از این جهانها بیشترین درجة کمال را داراست.
بنابراین با اینکه این برهان نشان میدهد که موجود مورد نظر در جهان واقع وجود دارد اما نشان نمیدهد که در جهان واقع دارای بالاترین درجة کمال است، پس ممکن است این موجود در جهان واقع موجودی ناقص باشد.
از 1، 3، و 4 نتیجه میشود که موجودی هست که دانای مطلق، توانای مطلق، و کاملا اخلاقی است و در همة جهانهای ممکن، ازجمله جهان واقع وجود دارد و دارای این صفات است.
ملکم در توجیه استفاده از مقدمة امکانپذیری برای برهان خود بر این ایده، تکیه دارد و بیان میکند که: «یگانه راه رد ادعای آنسلم مبنی بر اینکه وجود خداوند ضروری است آن است که نشان داده شود مفهوم خدا به عنوان چیزی که بزرگتر از آن قابل تصور نیست، خودمتناقض یا بیمعناست» (Malcolm, 1960: 49).