خلاصة:
معادله تقاضای انرژی متاثر از عوامل مختلفی همانند قیمت و درآمد است. تقارن میان قیمت و تقاضا یکی از اصول اولیه قانون تقاضاست اما واکنشهای نامتقارن قیمت و تقاضا در بلندمت که حتی به اشتباه بعنوان یکی از استثنائات این قانون مطرح می شد یکی از مسائلی است که عدم توجه به آن در تخمین معادلات تقاضا سبب بروز اشکالاتی در نتایج تخمین می گردد، افزایش کارایی مصرف انرژی در نتجیه استفاده از دستاوردهای نوین تکنولوژی در وسایل مصرف انرژی (بدون اینکه قیمت انرژی افزایش یابد) موجب تعدیل در مصرف آن می گردد. بجز در مورد دوره های کوتاه مدت و بسیار کوتاه مدت در مواردی که افزایش قیمت و کاهش تقاضا در یک زمان واقع می گردد باز هم نمی توان با اطمینان تمام نتایج کاهش مصرف را به افزایش قیمت مرتبط دانست این تاثیر ممکن است در نتیجه استفاده از تکنولوژیهایی باشد که سالهای قبل بوجود آمده و هم اکنون در وسایل مصرفی مورد استفاده قرار گرفته و سبب بهبود در کارایی سوخت گردیده است. این وضعیت در بررسیهای میان مدت و بلند مدت نقش عامل سومی را ( در کنار قیمت و درآمد) در منحی تقاضا مشخص می سازد که بتواند چنین تحولاتی را که ناشی از عواملی نظیر ارتقا تکنولوژی است و سبب انتقال رو به پایین منحنی تقاضای کل انرژی گردیده بیان نماید. عدم توجه به آن، رفتار نامتقارن قیمت و تقاضا را سبب می گردد. تصور اینکه تئوری تقاضا دچار اشکال گردیده ناشی از فرض ایستایی است که به اشتباه در تخمین مدل در نظر گرفته می شود. در این مقاله در ابتدا با تصریح شکل مناسب تابع تقاضای انرژی برای بخش خانگی تجاری مناطق oecd متغیر مناسبی برای تبیین اثرات ناشی از رفتار نامتارن تقاضای انرژی طی دوره مورد بررسی (2001-1960) تعریف و نتایج مورد بررسی قرار گرفته اند. این متغیر در رابطه ای با تعدیل قیمت انرژی در بخش مربوطه ساخته می شود که ضریب تعدیلی نمایانگر اثر کارایی بر مصرف انرژیست. براساس معادله تخمینی تقاضای خانگی - تجاری ضریب این متغیر در منطقه آمریکای شمالی برابر 11%- با چهار دوره تاخیر، در منطقه اروپای غربی برابر 25% - با پنج دوره تاخیر و در منطقه پاسیفیک 12% - و با پنج دوره تاخیر بدست آمده است.