خلاصة:
الگوی کنشی و مربع معناشناسی، دو دستاورد شیوه ساختارگرایی در مطالعات ادبی هستند که یکی با هدف نمایانساختن انگیزه رفتار و تفکر شخصیت های اصلی داستان و دیگری با پرداختن به روابط ساختاری پنهان و نهفته ای که معنا را تولید می کنند، به تجزیه و تحلیل اثر پرداخته و به تدریج چگونگی ساختار بصری آن را نمایان می سازند. بنا بر آنچه بیان شد، در مقاله پیشرو تلاش شده است تا با تکیه بر نظریه تقابل های مربع معناشناسی و ارائه الگوی کنشی گرمس که خود، یکی از اندیشمندان ساختگرای مکتب نشانه– معناشناسی پاریس است، چگونگی ظاهرشدن معنی در متن نگاره «بارگاه کیومرث» از شاهنامه شاه تهماسبی که به دست سلطان محمد نقش گردیده، بررسی شود. به دنبال آن به این پرسش ها نیز پاسخ داده شود که چگونه می توان آثار نگارگری ایران را به مثابه متن با بهره گیری از شیوه رویکرد ساختارگرایانه تحلیلکرد و دیگر اینکه، آیا ساختار کلی این اثر بر الگوهای ثابت گرمس در ارتباط با تقابل های معنایی و مدل کنشی، قابل انطباق است. اگرچه برای انجام این پژوهش از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بهره گرفتهشده و اطلاعات آن نیز به شیوه کتابخانه ای و میدانی جمع آوری شده است اما تفحص در میان نقوش خود نگاره، بهترین منبع برای دستیابی به یافته های جدید پژوهش بوده است. دراین میان، ضمن معرفی نظریه گرمس در مورد چگونگی شکل گیری معنی بر اساس قطبهای متضاد، سه مورد از اساسی ترین قطب ها؛ تقابل فرهنگ و طبیعت، زندگی و مرگ و ثابت و متغیر (سکون و حرکت) نیز در نگاره یادشده معرفی و بررسی شده اند. سپس نمونه هایی روشن و عینی از هنرمندی سلطان محمد در ترسیم نگاره بارگاه کیومرث برمبنای الگوی کنشی گرمس ارائه می شود. درواقع تحلیل این اثر بر اساس مدل گرمس، هم پیوستگی اجزا و ساختار محکم این شاهکار هنری سده دهم ه.ق. را بیش از پیش آشکارمیکند و هم بازگوکننده توانایی این الگو در شناخت ساختار و نظام آثار کهن نگارگری ایرانی است چنانکه نگارگر با آفرینش تضادها و تناقض های موجود و تلاش در جهت یکسانسازی آنها خود به خود برای پیوند عالم لاهوتی و ناسوتی و بیان مفاهیم عمیق عرفانی گام برداشته است.